عجب هندسه ای دارد این تبعید

قانونی به مساحت همه ی دلتنگی ها...

قاعده اش در بی شرمی های روزگار ضرب می شود

و محیطش با خستگیهات جمع ...


رویاها با هزاران صفر برابر می شوند

و سایه های تاریک تکرار

مجذور عمری می شود شریف،

تهی از توان گردنکشی!


نقطه پرگار باختنی است با شکوه!

باختنی همسفر همه ی شعاع های دویدنت.

و تو با غرورت می مانی

تنها و شکسته

مانده در راه!

و فرسنگها دورتر از امروزت.


مجید غلامرضایی

چهاردهم اردیبهشت نود و هفت