به نقل از روابط عمومی باغ فردوس، نشست رسانهای چهلمین سال مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی باغ فردوس، ظهر امروز (چهارشنبه ۱۸ دی) در موزه سینما برگزار شد.
کامران ملکی از فارغالتحصیل باغ فردوس در ابتدای این نشست گفت: باغ فردوس مرکزی نوستالژیک است و بسیاری از فیلمسازان یا فارغالتحصیل اینجا بودند یا مدرس. بعد از مرکز فیلمسازی، اینجا موزه سینما شد. هیأت موسس انجمن فارغالتحصیلان باغ فردوس قرار است درباره آن صحبت کنند.
رهبر قنبری درباره ایده تشکیل انجمن با اشاره به نقش همایون علیخانی درباره شکلگیری انجمن گفت: شهریور سال گذشته یک روز که گردهم آمده بودیم، نامهای جمعی به معاونت سینمایی ارسال کردیم و خواستیم ما را در امر تشکیل انجمن کمک کنند و اولین همایش شکل گرفت و اولین انتخابات شکل گرفت. امیدوارم در انتخابات آتی که هفته بعد است، گروههای جوانتر جای ما را بگیرند.
وی گفت: ۲ شهید و ۱۲ ایثارگر در میان فارغالتحصیلان باغ فردوس داریم. برای حضور ۲۶ نفر از اعضای ساکن شهرستان هم هماهنگی برای حضورشان انجام شده است.
علی خسروی کوهستانی درباره اهمیت و جایگاه مرکز آموزش اسلامی در تاریخ سینما توضیحاتی ارائه کرد و گفت: وقتی درباره سینما صحبت میکنیم، منظورمان سینمای تجربی نیست، سینما به عنوان یک پدیده فرهنگی مدنظر است که بعد از انقلاب با خلأ مواجه شده بود و نیاز به نیروی انسانی جدید داشت. به همین دلیل لزوم تأسیس یک مدرسه آموزش فیلمسازی احساس شد. این در حالی است که با وجود جنگ تحمیلی، بهترین امکانات در اختیار این مرکز قرار گرفت.
وی افزود: آقایان اثنی عشر، مرادخانی، سیفالله داد و طالبزاده از جمله مدیران مدرسه فیلمسازی باغ فردوس هستند و ۱۲۴ استاد تا کنون در این مرکز به تدریس پرداختهاند.
سیاوش دولت سرایی درباره تاریخچه انجمن گفت: وقتی سال ۶۱ اولین جشنواره فیلم فجر کار خود را آغاز کرد، فقط ۵ فیلم ایرانی داشتیم و مابقی خارجی بودند. شاید بتوان مدرسه اسلامی آموزش فیلمسازی را بتوان اولین دانشگاه جامع علمی کاربردی دانست که البته با سوء مدیریت، از امکانات آن استفاده صحیح انجام نگرفت. البته خروجیهای این مدرسه، انجمن سینمای جوانان را شکل دادند
غلامرضا صیامی زاده هم درباره ارتباطات بینالمللی انجمن برای عرضه فیلمهای فارغالتحصیلان باغ فردوس گفت: به واسطه دفتری که در استانبول داریم، میتوانیم فیلمهای سینمایی را در ترکیه اکران کنیم و در وهله دوم هم فروش تلویزونی فیلمها را هدف بگیریم. تولیدات مشترک با کشورهای همسایه از دیگر اولویتهای ماست.
وی یادآور شد: در دهه هفتاد، یک دوره برای بسیج و یک دوره برای جوانان افغانستانی برگزار شده است.
همایون علیخانی دانش آموخته دوره اول مدرسه فیلمسازی باغ فردوس درباره ارتباطات انجمن با اعضا گفت: باغ فردوس ۲۷۰ خروجی داشت، اما حضور مؤثری در بدنه سینما نداشت. الان هم این مرکز بدون داشتن تشکل قوی، برای رسیدن به اهداف مطلوب سینمایی موفق نخواهد بود. امیدوارم با تشکیل یک انجمن قوی این اتفاق رخ دهد.
وی گفت: انجمن مستقل است و از امسال به بعد، با دریافت حق عضویت تمامی هزینهها توسط خود انجمن هزینه خواهد شد.
ارد عطارپور هم در ادامه این نشست درباره گرایش مستند در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی باغ فردوس گفت: اساتید در این مرکز به مستند توجه ویژه داشتند و این گرایش در میان فارغالتحصیلان غالب بود. مخصوصا که آن زمان که فیلمها نگاتیو بود و به همین دلیل، دقت مضاعفی برای فیلمبرداری میطلبید.
وی افزود: نمیدانم با چند درصد از انرژی آن زمان اکنون گرد هم آمدهایم، اما میدانم دانشجویان آن زمان، سهمخواهی نمیکردند و بدون چشمداشت به موقعیتهای مالی و اجتماعی، در بخش آموزش فعال شدند و نسلی را تربیت کردند که اکنون در سینمای مستند جهان شناختهشده هستند.
حالا پس از «فروزن ۲» عنوان دومین انیمیشن پرفروش تاریخ به نخستین قسمت از «فِروزن» میرسد و رده سوم را «شگفتانگیزهای ۲» با ۱.۲۴۳ میلیارد دلار در اختیار دارد.
قسمت نهم «جنگ ستارگان» برای سومین هفته متوالی در صدر آثار پرفروش سینماهای امریکای شمالی قرار گرفت و در اکثر کشورهای دیگر دنیا هم پیشتاز جدول فروش فیلمها ماند و حالا ۴۵۵ میلیون دلار در امریکا و کانادا و ۹۲۵ میلیون دلار با احتساب تمامی قارهها و کشورها فروش داشته است و با این اوصاف، بزودی بههفتمین فیلم کمپانی قدیمی، اما همچنان موفق والتدیسنی تبدیل میشود که در طول سال ۲۰۱۹ (و نخستین روزهای ۲۰۲۰) بیش از یک میلیارد دلار فروش داشتهاند.
شاید هم باید نتیجه گرفت که این کمپانی به روزهای اوج خود رسیده است، زیرا قسمت دوم کارتون «یخزده» هم در هفتمین هفته اکرانش توانست با فروش ۱.۳۲۵ میلیارد دلار در سطح جهان، از «یخزده یک» -که پیشتر با ۱.۳۰۰ میلیارد دلار درصدر پرفروشها ایستاده بود- پیشی بگیرد و پرفروشترین انیمیشن تمام تاریخ لقب گیرد.
«یخزده ۲» آمار جدید و موقعیت تازهاش را در سایه فروش همین هفتهاش به دست آورد؛ ۱۱.۳ میلیون دلار در امریکای شمالی و ۴۳ میلیون دلار در سایر قارهها، که رقم دوم سبب شد میزان فروش این انیمیشن در تمام کشورها به غیر از امریکای شمالی به رقم خیرهکننده ۸۸۰ میلیون دلار برسد. حالا پس از «یخزده ۲» عنوان دومین انیمیشن پرفروش تاریخ به نخستین قسمت از «یخزده» میرسد و رده سوم را «شگفتانگیزهای ۲» با ۱.۲۴۳ میلیارد دلار در اختیار دارد.
پیشتازی با ۵۳ درصد تنزل رقمی که سومین صدرنشین پیاپی را در جدول فروش سینماهای امریکای شمالی شامل حال «جنگ ستارگان ۹: خیزش اسکای واکر» کرد؛ ۳۵ میلیون دلار در ۴ روز پایانی هفته گذشته بود. این عدد ثابت میکند که هر چند میزان فروش این فیلم در سومین هفته نمایشاش ۵۳ درصد افت کرده است، اما از آنجایی که با همین رقم صدرنشین جدول فروش است، نمیتوان این عدد را نادیده گرفت.
هرچند این نسخه از «جنگ ستارگان» با روند کند پیشرفت خود، امیدی به تکرار موفقیت «جنگ ستارگان ۸» که بیش از ۲ میلیارد دلار فروش داشت، ندارد، اما گذر از مرز ۹۳۰ میلیون دلار، دستاوردی است که این فیلم در طول ۱۹ روز نمایش به دست آورد. علاوه بر اینکه هیچ نیرویی نتوانست اسکای واکر معروف را سرنگون کند و نمیتوان از کنار این موفقیت به سادگی گذشت.
مراتب و مراحل ناکامی محصول جدید سونی عنوان ناکام این هفته را باید به کمپانی سونی تقدیم کرد که هرچند «کینه»اش در رده چهارم جدول پرفروشها ایستاد، اما در سینماهای امریکا، ۱۱.۳ میلیون دلار در چهار روز پایانی هفته فروش داشت. شاید این رقم طبیعی به نظر برسد، اما اگر این عدد را در کنار حدود ۴۳۰۰ سالن نمایش این فیلم در سطح امریکا و کانادا بگذاریم، بیشتر یک شکست بود تا پیروزی. سایت سینما اسکور که کارش ارزشگذ اری روی فیلمهای جدید است، با درجه نازل «F» از این فیلم استقبال کرد که مایه ناامیدی سینماروها شد و آنها را به تماشای «کینه» بدبین کرد.
این فیلم در ۲۹ کشور و منطقه و بازار دیگر در سطح جهان، به فروش ۵.۸ میلیون دلار رسید که بیشترین میزان آن را اندونزی با گیشهای یک میلیون دلاری رقم زد. قدمهای بعدی برای تولیدکنندگان این فیلم، شروع اکران آن در بازارهای بالقوه پر سود آلمان و فرانسه از روزهای ۱۹ و ۲۴ دی و سپس روسیه و بریتانیا در ۲۶ دی و ۳ بهمن است و استرالیا هم تماشاخانههای خود را از ۱۰ بهمن بهروی این فیلم خواهد گشود.
رونق فزاینده کار چاقوکشها! بررسیهای جدول فروش این هفته سینماهای جهان بدون توجه به فیلم تحسینشده «چاقوکشی»، محصول لایونزکیت کامل نخواهد شد. این فیلم که در فصل جوایز برای خودش اسم و رسمی به هم زده و یکی از امیدهای موفقیت در اسکار هم به حساب میآید، در این هفته از اکرانش در ۲۱۴۳ تالار در سطح امریکا و کانادا، فقط ۹ درصد تنزل در فروش نسبت به آمار هفته قبلی خود داشت.
رقم فروش این فیلم در امریکای شمالی، ۱۳۲ میلیون دلار و با احتساب تمام قارهها ۲۵۰ میلیون دلار است که برای فیلمی مضمونگرا و در بافت غیرتجاری یک موفقیت به حساب میآید. این فروش یک افتخار شخصی برای رایان جانسون، فیلمنامهنویس و کارگردان جوان «چاقوکشی» به حساب میآید که سه سال پیش با ساخت و ارائه بسیار موفقیتآمیز «جنگ ستارگان ۸» ثابت کرده بود در مقوله فیلمهای صددردصد تجاری و حادثهای و فانتزی مهارت بسیار دارد و هالیوود میتواند هر پروژه بزرگی را به او بسپارد.
«۱۹۱۷» در ۳۲۰۰ سالن از آنجایی که حرف از پروژههای پرهزینه شد، باید یادآوری کنیم که «زیر آب» ساخته فاکس، از روز پنجشنبه اکران عمومی خود را در امریکای شمالی آغاز میکند و «مثل یک رئیس»، محصول جدید پارامونت نیز از همین روز به سینماها میآید.
اما در این میان نباید فراموش کرد که میهمان غیرمنتظره فصل جوایز، از این هفته به جای ۱۱ سالن نمایش در شهرهای لسآنجلس، نیویورک و شیکاگو، ۳۲۰۰ سالن در امریکا در اختیار خواهد گرفت. «۱۹۱۷» ساخته سام مندس بریتانیایی که در هفته نخست فقط ۵۹۰ هزار دلار فروخته بود، حالا پساز موفقیت بینظیرش در گلدن گلوب ۲۰۲۰ و دریافت دو جایزه مهم بهترین فیلم درام و بهترین کارگردانی قدم به فصل خوب اکران عمومیاش میگذارد.
نیویورک تایمز در فهرست سالانه خود از برترین آثار سینمایی جهان، مستند «سرزمین عسل» را در رتبه نخست قرار داد.
«سرزمین عسل» به کارگردانی «لوبومیر استفانوف» و «تامارا کوتفسکا» که آن را میتوان مهمترین مستند سال دانست، اولین نمایش جهانی خود را در جشنواره فیلم ساندنس آمریکا آغاز کرد و توانست سه جایزه ویژه هیات داوران بخش مستند سینمای جهان، جایزه بزرگ هیات داوران جشنواره و همچنین جایزه بهترین فیلمبرداری را از آن خود کند.
این مستند که روایتی شاعرانه از زندگی یک زنبودار در مقدونیه شمالی را به تصویر میکشد در مجموع تا به امروز ۲۷ جایزه سینمایی کسب کرده که از آن جمله میتوان به جایزه بهترین مستند جشنواره آتن، بهترین مستند از نگاه انجمن منتقدان بوستون، بهترین فیلم جشنواره مستند بارسلون، بهترین مستند سال به انتخاب انجمن منتقدان نیویورک و همچنین جایزه سالانه پر لورنز و بهترین فیلمبرداری از جوایز انجمن بینالمللی مستند (IDA) اشاره کرد.
«سرزمین عسل» در اسکار ۲۰۲۰ نماینده سینمای مقدونیه شمالی در شاخه بهترین فیلم غیرانگلیسی است و توانسته هم در این شاخه و هم شاخه بهترین مستند بلند اسکار به فهرست کوتاه دسامبر وارد شود.
نیویورک تایمر با قرار دادن مستند «سرزمین عسل» در جایگاه نخست بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۹، آن را فیلمی حماسی و یک تمثیل محیطی واقعی و در عین حال یک کمدی انتقادی تند درباره مشکلات دیرینه این کشور با همسایگان خود دانست.
در این فهرست و در رتبههای بعدی به ترتیب فیلم «سوغات» به کارگردانی «ژوانا هاگ»، «اَنگل» ساخته «بونگ چون هو»، «مرد ایرلندی» از «مارتین اسکورسیزی»، «داستان ازدواج» به کارگردانی «نوآ بابمباک»، «زنان کوچک» ساخته «گرتا گرویگ»، «پاترلو» ساخته «مایک لی»، مستند «لبه دموکراسی» از «پترا کاستا»، «روزی روزگاری در هالیوود» به کارگردانی «کوئنتین تارانتینو» و «آتلاتتیکس» ساخته «وتی دیوپ» قرار گرفتهاند.
داریوش مهرجویی، فیلمساز، رماننویس و مترجم شهیر ایرانی و از جمله چهرههای برجسته سینمای ایران بهشمار میرود. او که از چهرههای اصلی موج نو سینمای ایران به حساب میآید، امروز زادروز هشتاد سالگی خود را جشن میگیرد.
داریوش مهرجویی در ۱۷ آذر ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد. در نوجوانی به موسیقی علاقهمند شد و در کلاس موسیقی نیز شرکت کرد. او همچنین با کمک پدرش سنتور نواخت و پس از علاقهمندی به موسیقی غربی، پیانو نیز نواخت. مهرجویی در ۱۷ سالگی به سینما علاقهمند شد و برای درک بهتر فیلمهای روز، به آموختن زبان انگلیسی پرداخت. داریوش مهرجویی به مدت یک سال مدیریت هتل آتلانتیک را برعهده داشت و در بیست سالگی برای تحصیل راهی آمریکا شد. مهرجویی در ابتدا سینما میخواند، اما خیلی زود سینما را رها کرد و در فلسفه به ادامه تحصیل پرداخت.
او لیسانس فلسفه خود را در سال ۱۳۴۴ از دانشگاه UCLA آمریکا گرفت و در همان سال ۱۳۴۴ سردبیری نشریه پارس ریویو را برعهده گرفت. مهرجویی یک سال بعد به تهران بازگشت. وی در سال ۱۳۴۶ اولین فیلم خود را با نام «الماس ۳۳» ساخت که از فیلمهای پرهزینه سینمای ایران بود. فیلم، اما در زمینه فروش موفق نبود و به یک شکست تجاری تبدیل شد. مهرجویی دو سال بعد و در سال ۱۳۴۸ فیلم «گاو» را ساخت. فیلم «گاو» یکی از اولین فیلمهای سینمای ایران است که در غرب و اروپا مورد توجه قرار گرفته است. این فیلم براساس داستان «عزاداران بیل» نوشته غلامحسین ساعدی ساخته شده است.
خود غلامحسین ساعدی نیز در تهیه فیلمنامه این فیلم با مهرجویی همکاری کرده است. مهرجویی علاوهبر کارگردانی و تهیه فیلمنامه، تهیهکننده این فیلم هم بود. این فیلم سینمایی که با رایگیری منتقدان در سالهای ۱۳۵۱، ۱۳۶۷ و ۱۳۷۸ به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران انتخاب شده است، در جشنوارههایی مانند کن، برلین، مسکو، لندن و لسآنجلس روی پرده رفت. نسخه ترمیم شده این فیلم سینمایی نیز در جشنواره ایل چینما ریترواتو ایتالیا به نمایش درآمد.
داریوش مهرجویی یک سال پس از «گاو»، فیلم «آقای هالو» را جلوی دوربین برد. این فیلم بر اساس نمایشنامهای با همین نام از علی نصیریان ساخته شد. مهرجویی برای چهارمین فیلم خود سراغ ساخت فیلم سینمایی «پستچی» رفت. فیلمنامه این فیلم سینمایی توسط خود داریوش مهرجویی براساس نمایشنامه «ویتسک» نوشته گئورک بوخنر نوشته شد. فیلم «پستچی» نیز مانند فیلم «گاو» در جشنوارههای جهانی مورد استقبال قرار گرفت. مهرجویی پس از فیلم «پستچی» در سال ۱۳۵۳ فیلم «دایره مینا» را جلوی دوربین برد.
این اولین فیلم رنگی داریوش مهرجویی بود که فیلمنامه آن را بر اساس داستان کوتاه «آشغالدونی» نوشته غلامحسین ساعدی نوشت. این فیلم سینمایی سه سال توقیف شد و سرانجام در سال ۱۳۵۶ پروانه نمایش گرفت. «دایره مینا» زمینه تاسیس سازمان انتقال خون را فراهم کرد. مهرجویی دو سال پس از اکران «دایره مینا»، در سال ۱۳۵۹ «مدرسهای که میرفتیم» را ساخت و اینبار هم مانند فیلمهای دیگرش در نگارش فیلمنامه دست داشت.
مهرجویی چندسالی را از سینما دور بود تا اینکه سرانجام در سال ۱۳۶۶ یکی از متفاوتترین فیلمهای خود یعنی «اجاره نشینها» را ساخت. این فیلم که مضمونی کمدی-اجتماعی داشت، در سال ۱۳۶۶ اکران شد و به پرفروشترین فیلم آن سال هم تبدیل شد. این فیلم براساس نظرسنجی ماهنامه فیلم از منتقدین به عنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینمای ایران انتخاب شد. مهرجویی در سال ۱۳۶۶ «شیرک» را جلوی دوربین برد و در نگارش این فیلم با کامبوزیا پرتوی همکاری کرد. فیلم «شیرک» از جمله فیلمهای موفق مهرجویی بود و جوایز بسیاری را از آن خود کرد.
مهرجویی در سال ۱۳۶۸ «هامون» را ساخت که یکی از مطرحترین فیلمهای این کارگردان است. فیلم سینمایی «هامون» براساس کتاب «بوف کور» نوشته صادق هدایت ساخته شده است. مهرجویی در سال ۱۳۷۰ فیلم «بانو» را جلوی دوربین برد. «بانو» که نوشته خود مهرجویی بود، دومین همکاری او با بیتا فرهی و خسرو شکیبایی پس از فیلم «هامون» محسوب میشود. مهرجویی در سال ۱۳۷۱ فیلم «سارا» را براساس نمایشنامه خانه عروسک اثر هنریک ایبسن کارگردانی کرد. همچنین دو سال بعد فیلم «پری» را با اقتباس از رمان «رفانی و زویی» و داستان کوتاه «یک روز خوش برای موزماهی» نوشته جروم دیوید سالینجر جلوی دوربین برد.
این اقتباس بدون اجازه مولف ساخته شد و این اتفاق شکایت نویسنده آن را هم در پی داشت. داریوش مهرجویی یک سال بعد فیلم «لیلا» را جلوی دوربین برد. «لیلا» براساس داستانی از مهناز انصاریان ساخته شد. «لیلا» به نوعی پایانی بود بر سهگانهای که با ساخت فیلم «سارا» آغاز شد، با «پری» ادامه پیدا کرد و با «لیلا» به پایان رسید. این سه فیلم بارزترین فیلمهای مهرجویی درباره زنان محسوب شدهاند. داریوش مهرجویی پس از «لیلا» فیلم «درخت گلابی» را براساس داستان کوتاهی از مجموعه داستان «جایی دیگر» نوشته گلی ترقی کارگردانی کرد. او در سال ۱۳۷۷ قسمت اول داستانهای جزیره را با نام «دختردایی گمشده» ساخت.
این کارگردان شهیر ایرانی در سال ۱۳۸۰ فیلم سینمایی «بمانی» را جلوی دوربین برد. این فیلم که توسط داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر نوشته شده بود، درباره سه دختر اهل ایلام به نامهای مدینه، نسیم و بمانی بود. مهرجویی در این فیلم علاوه بر نویسندگی و کارگردانی وظیفه تدوین، تهیه و طراحی صحنه و لباس را نیز برعهده داشت. مهرجویی دو سال بعد و در سال ۱۳۸۲ فیلم کمدی «مهمان مامان» را براساس کتابی به همین نام نوشته هوشنگ مرادی کرمانی ساخت، اما درسال ۱۳۸۵ بود که نوبت به ساخت فیلم سینمایی «سنتوری» رسید.
این فیلم که بهرام رادان را به عنوان بازیگر اصلی در نقش علی سنتوری داشت، درمورد سقوط شخصیت هنرمندان و درگیریهای شخصیتی آنها بود. «سنتوری» هیچگاه اکران عمومی را تجربه نکرد و مدتی پس از ساخت به صورت ویدیویی منتشر شد. مهرجویی در همان سال ۱۳۸۵ فیلم کوتاه «فرش و فرشته» را نیز ساخت. همچنین پس از آن در سال ۱۳۸۸ فیلم «طهران: روزهای آشنایی» را به عنوان اپیزود اول فیلم دو اپیزدوی «طهران طهران» ساخت. این کارگردان سینمای ایران در همان سال ۱۳۸۸ فیلم «آسمان محبوب» را جلوی دوربین برد. او دو سال بعد فیلم «نارنجیپوش» را جلوی دوربین برد و پس از آن به ترتیب در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ فیلمهای «چه خوبه که برگشتی» و «اشباح» را کارگردانی کرد.
بر اساس نتایج یک نظرسنجی در سال ۱۳۸۳، داریوش مهرجویی با خلق هفت شخصیت، بیشترین شخصیت سینمایی ماندگار را در سینمای ایران خلق کرده است. شخصیت هامون از فیلم «هامون» نیز به عنوان ماندگارترین شخصیت تاریخ سینمای ایران انتخاب شده است. در یک نظرسنجی دیگر نیز داریوش مهرجویی پس از بهرام بیضایی به عنوان برترین کارگردان تاریخ سینمای ایران انتخاب شد. داریوش مهرجویی در سال ۲۰۱۴ نشان لژیون دونور، درجه شوالیه را از سوی سفیر فرانسه دریافت کرد.
«بعد زیباییشناختی و زیباشناختی واقعیت» از هربرت مارکوزه، «جهان هولوگرافیک» اثر مایکل تالبوت، «یونگ، خدایان و انسان مدرن» نوشته آنتونیو مورنو، «نمایشنامههای غرب واقعی و طفل مدفون» از سام شپارد و «آوازهخوان طاس و درس» نوشته اوژن یونسکو، مجموعه کتب ترجمه شده داریوش مهرجویی است. همچنین «به خاطر یک فیلم بلند لعنتی»، «روشنفکران رذل و مفتش بزرگ»، «در خرابات مغان»، «آن رسید لعنتی»، «سفر به سرزمین فرشتگان»، «سفرنامه پاریس، عوج کلاب» و «بوف کور، رسالهای درباره رمان صادق هدایت به زبان انگلیسی» مجموعه آثار تالیفی داریوش مهرجویی را تشکیل میدهند.
شخصیت مادر در سینمای ایران به خصوص پس از پیروزی انقلاباسلامی به جایگاه اصلی خود دست یافت و از این رو هنرمندان و فیلمسازان متعدد، شمایل مادر را با جزییات و ویژگیهای منحصر بهفردش بر روی پرده نقرهای به تصویر کشیدند.
جایگاه مادر در فرهنگ و تاریخ ایران زمین و سراسر دنیا همواره جایگاهی رفیع و دارای قداست بوده و از همین رو نگاه افراد جامعه نسبت به این گوهر ناب همیشه با احترام همراه بوده است. سینمای ایران نیز به دلیل این فرهنگ ناب و ارزشمند همواره نگاهی ستایش آمیز به مادران دارد. وقتی صحبت از فیلم های سینمایی به میان می آید که محوریت قصه آنان بیشتر بر پایه حضور یک بازیگر زن در نقش مادر است، ناخودآگاه تصویر تعداد کثیری از بانوان هنرمند این سرزمین در اذهان هر ایرانی تداعی می شود. مادرانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره در فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی تلاش کرده اند تا تصویری حقیقی و دلنشین از مادران اصیل، دلسوز و فداکار ایرانی و مسلمان را از خود به یادگار بگذارند. هرچند که هنوز هم آنچنان که باید در سینمای ما، پرداخت مناسبی نسبت به این موضوع مهم صورت نگرفتهاست و در صورت تأمل و تعمق بیشتر اهالی سینما می توان کاراکترهایی به یادماندتی تر از مادران این مرز و بوم خلق کرد.
در این گزارش به بهانه سالروز درگذشت زنده یاد رقیه چهره آزاد که از مسن ترین و به یادماندنی ترین مادران سینمای ایران است، به واکاوی برجسته ترین مادران سینمای ایران پرداخته ایم:
آرامگاه رقیه چهره آزاد
زنده یاد رقیه چهره آزاد در فیلم سینمایی مادر به کارگردانی زنده یاد علی حاتمی، در سینمای ایران شاید تنها نمونه کاملی باشد که شخصیت یک مادر ایرانی را به تصویر کشید. مادری که در واپسین روزهای عمرش تمامی فرزندانش را که مدتی است از یکدیگر دور افتاده اند در حریم امن خانه و خانواده دور یکدیگر جمع می کند و به آنها خصلت های نیک زندگی را می آموزد. نگاه نوستالژیک علی حاتمی در این فیلم باشکوه شاید یکی از دلایل عمده ای باشد که هر مخاطبی را با این اثر شگفتی ساز همراه می کند. رقیه چهره آزاد در این فیلم نقشی را بازی کرد که هرگز از خاطرها پاک نخواهد شد. نقش مادر در فیلم مادر علی حاتمی از آن قبیل نقش ها بود که به هیچ وجه از خاطره ها محو نخواهد شد، این بازیگر با آن صورت مهربان گزینه مناسبی برای این نقش بود و نخستین فردی به شمار می رود که در اذهان هر عاشق سینمایی به عنوان مادر تداعی می شود.
زنده یاد حمیده خیرآبادی بازیگر دیگری است که در برخی محافل سینمایی لقب مادر سینمای ایران به وی اتلاق می شود. بازیگری که شاید در صدها فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی در نقش مادران مهربان، اصیل و فداکار ایرانی ایفای نقش کرده است و همواره نقش هایش با اینکه شبیه به یکدیگر بوده اند، هیچ گاه مخاطب را از خود خسته و آزرده خاطر نساخته اند چرا که بازی دلنشین وی احساس نوستالژیک را در تمامی مخاطبان آثار این بانوی هنرمند پدید آورده و باعث می شود که رنگی از کلیشه در بازی هایش دیده نشود. صورت مهربان و لبخندهای مادرانهاش از او سیمایی ساخته که تصویر ذهنی همه ما از مادر ایرانی را کامل میکند، مادری احساساتی، زودرنج و مهربان که سعی میکند اختلافهای فرزندانش را حل کند. چادر نمازی که خیرآبادی همیشه بر سر دارد به یکی از ویژگیهای کاراکتر او تبدیل شده، با این چادر او شمایل یک مادر سنتی و ایرانی را به خود می گیرد.
انتخاب یک اثر سینمایی از میان صدها فیلمی که زنده یاد خیرآبادی در آن ها ایفای نقش کرده است به هیچ عنوان کار آسانی نیست. به ویژه آنکه بازی های درخشان وی در بسیاری از سریال های تلویزیونی از جمله مجموعه ماندگار پدر سالار نمی تواند در این گزارش انتخاب شود! اما در این میان اجاره نشین ها به کارگردانی داریوش مهرجویی یکی از فیلم های این بانوی هنرمند است که در آن به خوبی هرچه تمام تر در نقش یک مادر مهربان، فداکار و اصیل ایرانی به ایفای نقش پرداخت. مادری که مانند همه مادران ایرانی در پی آن است که همه را با یکدیگر آشتی دهد و با کدبانو گری اش تمامی همسایگان اش را مانند یک فرزند زیر پر و بال خود بگیرد.
زنده یاد پروین دخت یزدانیان نیز یکی دیگر از مادران آشنای سینمای ایران است. نقشی که پروین دخت یزدانیان در نقش بی بی در سریال قصه های مجید به کارگردانی کیومرث پوراحمد ایفا کرد از خاطر بچه هایی که در دهه ۶۰ خورشیدی به دنیا آمدند و در دهه ۷۰ خورشیدی کودکی شان را سپری کردند، پاک نشده است و هنوز این نقش در ذهن دهه شصتی ها جاودانه است. این بازیگر توانا جدا از این اثر ماندگار تلویزیونی در بسیاری از فیلم های سینمایی از جمله: مهریه بی بی، خواهران غریب، شرم و صبح روز بعد نیز در نقش مادر مهربان، اصیل و فداکار ایرانی ایفای نقش کرده است که هیچ یک از آن ها تا ابد از اذهان مخاطبان جدی سینما پاک نخواهند شد اما در این میان بازی این بازیگر توانا در فیلم صبح روز بعد به کارگردانی کیومرث پوراحمد تصویری دلنشین تر از دیگر آثارش است تا آنجا که وی برای بازی در این فیلم سینمایی برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش دوم زن از یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم فجر نیز شد.
زنده یاد جمیله شیخی نیز یکی دیگر از مادران ماندگار سینما و تلویزیون ایران به شمار می آید که توانست شمایل مادری با شخصیت متفاوت را برای مخاطبان ایرانی متصور شود. حضور جمیله شیخی در فیلم مسافران بهرام بیضایی نقشی بود که به خاطر ویژگی هایی که این نقش داشت، کاراکتر مادر در انحصار جمیله شیخی قرار گرفت. بازی بی نظیر و دلنشین این بانوی هنرمند تا سالیان متمادی در یاد تمامی عاشقان سینمای ایران باقی خواهد ماند.
گلاب آدینه دیگر بازیگر توانمند سینمای ایران محسوب می شود که در فیلم های بسیاری در نقش مادر حضور داشته است اما بازی وی در ۳ فیلم سینمایی مهمان مامان به کارگردانی داریوش مهرجویی، زیر پوست شهر به کارگردانی رخشان بنی اعتماد و وقتی همه خواب بودند به کارگردانی فریدون حسن پور از تأثیرگذارترین و به یادماندنی ترین نقش هایی است که از شخصیت مادر در سینمای ایران به یادگار ماند.
گلاب آدینه در زیر پوست شهر به خوبی توانست از عهده ایفای نقش یک مادر زحمتکش برآید و یکی از ماندگارترین نقشهای تاریخ سینمای ایران را خلق کند. او مادری است با دستهای پینه بسته و دلسوز که به هیچ عنوان حاضر نیست، فرزندان خود را برای لحظه ای، آشفته ببیند. مهمان مامان اما ورقی دیگر از بازی این هنرمند در نقش یک مادر است. مادری از طبقه فرودست جامعه که مانند تمامی مادران اصیل ایرانی، برای خانواده اش حرمت، احترام و شخصیت قائل است و مانند تمامی بانوان ایرانی می خواهد، بهترین مهمان نوازی را از مهمانان خود داشته باشد. تصویری حقیقی از یک کاراکتر آشنا که هر ایرانی اصیل در کنار خود چنین شخصیت هایی را به وفور دیده و آن ها را درک کرده است. این بانوی هنرمند در وقتی همه خواب بودند، نیز نقش پیرزن مهربانی را ایفا می کند که شاید تنها آرزویش دیدار خانه خداست و در نهایت به صورت تلویحی به زیارت کعبه نائل می شود.
سوسن تسلیمی یکی دیگر از مادران سینمای ایران است که باوجود فیلم های نه چندان زیاد اما توانست نام خود را در سیاهه مادران ماندگار سینمای ایران به یادگار بگذارد. آنچه بیش از همه کاراکتر ناییجان در باشو غریبه کوچک را در یاد ماندنی میکند، وجه اسطورهای این زن است. زنی که نمادی از زمین و زندگی هم هست. او است که باشو (عدنان عفراویان) را در پناه خود میگیرد و جای خالی مادری را که جنگ از او گرفته، پر میکند.
بهرام بیضایی در شخصیت پردازی ناییجان، نگاه ویژهای به زن و جایگاه تاریخی آن دارد. زنی که با همه اطرافیانش تفاوت دارد و زبان طبیعت را خوب میشناسد. این وجوه ویژه و خاص میتوانست ناییجان را به یک کاراکتر تصنعی و غیرقابل باور تبدیل کند اما توجه به جزئیات شخصیت پردازی و نزدیک کردن نایی به زندگی و تمرکز روی ارتباط او و فرزندانش باعث شد، ناییجان، هم کاراکتری قابل باور و تاثیرگذار از کار در آید و وجوه اسطورهای یک زن یا مادر را با قدرت به نمایش بگذارد. بازی قابل توجه سوسن تسلیمی در این نقش، خاطرهانگیز و در یاد ماندنی است. او حس مادرانه را در چشمانش و احساسات و عواطف زنانه را در چهرهاش با هنرمندی منعکس کرد. باشو غریبه کوچک اگرچه درباره پسر جنوبی و جنگ زدهای است که آرامش را در شمال کشور پیدا میکند اما در حقیقت ستایشی از مادر ایرانی و جایگاه و منزلت او در تاریخ و فرهنگ کشورمان است.
فاطمه معتمدآریا دیگر بازیگری است که در بسیاری از فیلم های سینمایی در نقش مادر ایفای نقش کرد اما در این میان ۳ نقش وی در فیلم مهر مادری به کارگردانی کمال تبریزی، گیلانه به کارگردانی رخشان بنی اعتماد و اینجا بدون من به کارگردانی بهرام توکلی بسیار تأثیرگذارتر و باورپذیرتر از دیگر نقش هایش بوده است.
فیلم گیلانه، تأثیر جنگ را بر خانواده ای که مادری نگران و درد کشیده، بار تمام زندگی را بر دوش دارد و بعد از فلج شدن پسرش در جنگ و رفتن دامادش به دلیل بروز جنگ، باید تلاشی مستمر اما نه چندان مفید را برای حفظ و بقای خانواده ای ناامید کند، نشان می دهد. تصویری دردناک اما حقیقی از یک مادر ایرانی که تمامی فشارهای زندگی را یک تنه به جان می خرد و می خواهد، برای فرزندان خود هر جان فشانی را که لازم است، انجام دهد.
بیتا فرهی این فرصت را داشته که نقش ۲ مادر ویژه را بازی کند. در کیمیا، شکوه در بحبوحه جنگ، نوزادی را نجات میدهد و در پناه حس مادرانه نسبت به او آرامش پیدا میکند. شکوه، مادر واقعی کیمیا نیست، اما احساس و عاطفه او نسبت به این دختر که بخشی از جوانی او و گذشتهای است که در جنگ جا مانده باعث میشود، پدر واقعی دختر، رضا (خسرو شکیبایی) کیمیا را به شکوه بسپارد. در سکانس نخستین دیدار رضا با کیمیا اضطراب و دلنگرانی شکوه از مواجهه پدر و دختر و بیم مادرانه او به خاطر از دست دادن کیمیا به خوبی در بازی این بازیگر دیده میشود.
اما بازی فرهی در خونبازی یکی از بهترین بازیهای کارنامه او به شمار می رود. سیما زنی تحصیلکرده و مرفه است که بحران اعتیاد دخترش او را در موقعیت روحی شکنندهای قرار می دهد. سیما از ضمن آنکه تلاش میکند تا سارا (باران کوثری) را به زندگی پیوند بزند از طرفی مقابل سماجت و رفتارهای عصبی و پرخاشگرانهاش مستأصل می شود. این استیصال و رنج مادرانه را به خوبی در بازی بیتا فرهی میتوان دید. رنج مادرانه و ناتوانی سیما در مواجهه با سارا در بازی فرهی تبلوری مادرانه پیدا کرده است. سکانسی که او مجبور است به سارا موادمخدر بدهد، تکاندهنده و تاثیرگذار از کار درآمده است.
مریلا زارعی در فیلم سینمایی شیار۱۴۳ به کارگردانی نرگس آبیار نیز یکی از تأثیرگذارترین، بازیگرانی است که اگرچه خود هنوز در دوره کهنسالی قرار نگرفته اما در نقش یک مادر شهید ایفای نقش می کند. بازی روان، یکدست و بی غش این بازیگر توانمند در برانگیخته شدن احساسات تمامی مخاطبان این اثر سینمایی تأثیر شگفتی می گذارد. زارعی در این فیلم نقش مادری را ایفا می کند که تنها فرزندش را به جبهه می فرستد و بیش از ۳ دهه انتظار می کشد تا فرزندش باز گردد اما در نهایت با پیکر فرزندش مواجه شده و با صبر و بردباری مثال زدنی با این مصیبت کنار می آید. شیار ۱۴۳ بعد از مادر دومین مادرانه مهم سینمای ایران است، مادرانه ای از نوعی دیگر با بازی درخشان بازیگر توانا مریلا زارعی...
هنگامه قاضیانی با بازی در ۳ فیلم سینمایی من مادر هستم به کارگردانی فریدون جیرانی، به همین سادگی به کارگردانی سید رضا میرکریمی و بشارت به یک شهروند هزاره سوم به کارگردانی محمدهادی کریمی دیگر بازیگری است که تاکنون توانسته در نقش مادر بدرخشد و تصویری حقیقی و در جایی شاید کمی متفاوت از مادران واقعی و دلسوز ایرانی را از خود به یادگار بگذارد.
یک روز زندگی طاهره در فیلم به همین سادگی، نزدیک به روزهای همیشگی مادران ایرانی است. روزهایی که شاید در ظاهر خسته کننده، کسالت بار و تکراری به نظر برسند اما برای مادران ایرانی که دل در گروه مهر همسر و فرزندان شان دارند، هیچ چیز به تکرار نمی رسد و آن ها عاشقانه به زندگی خانوادگی شان عشق می ورزند و با تمام قدرت و توان مانند تمامی مادران اصیل و مسلمان ایرانی در کنار فرزندان شان هستند.
شبنم مقدمی جزو معدود بازیگرانی است که به دلیل تنوع در انتخابهایش، تجربه بازی در نقش کاراکترهای مختلفی را داشته که هرکدام از نظر ویژگیهای شخصیتی، سن یا طبقه اجتماعی با یکدیگر متفاوت بوده اند.
بعضی از بازیگران زن سینما، انتخابهایشان را محدود به یک کاراکتر خاص با ویژگیهای شخصیتی یکسان میکنند و مخاطبان از اکثر نقشهایی که بازی کردهاند، تصویر واحدی دارند. البته ناگفته نماند علت این اتفاق فقط مربوط به انتخابهای بازیگر نیست و در سینمای ایران کمتر پیش میآید که نقشهای مهم، تاثیرگذار و متنوعی برای بازیگران زن نوشته شود، بنابراین ناخودآگاه دایره انتخابهای بازیگران محدود میشود، اما شبنم مقدمی جزو معدود بازیگرانی است که به دلیل تنوع در انتخابهایش، تجربه بازی در نقش کاراکترهای مختلفی را داشته که هرکدام از نظر ویژگیهای شخصیتی، سن یا طبقه اجتماعی با یکدیگر متفاوت بوده اند. به بهانه اکران فیلم “خداحافظ دختر شیرازی”، درباره تنوع نقشهایی نوشته ایم که طی دو سال گذشته از او دیدهایم.
مادری سنتی و رنجدیده
شبنم مقدمی در فیلم “شبی که ماه کامل شد” نقش شخصیتی را بازی کرد که از سن و سال خودش بزرگ تر بود. او در نقش مادر شهیدان فائزه و شهاب منصوری، زنی از طبقه مذهبی و سنتی جامعه بود که به اعتقاد بسیاری، در این فیلم خوش درخشید. او شاهد لحظه شهید شدن پسرش بود و دخترش “فائزه” نیز سرنوشت مشابهی داشت. “عصمت” شمایل مادری مصیبتدیده و صبور است. او برای بازی در این فیلم، در جشن خانه سینما نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد و بازی تأثیرگذارش مورد توجه مخاطبان نیز قرار گرفت.
زنی لات و خلافکار
این بازیگر در فیلم “زهرمار” به کارگردانی جواد رضویان، نقش شخصیتی منفی به نام “لیلا” را بازی میکند. او به دلیل فقر مواد مخدر میفروشد، خلافکاری پیشه کرده و طی ماجراهایی از مداحی باآبرو، اخاذی میکند. “لیلا” متناسب با شخصیت اش ادبیات متفاوت و لات منشانهای دارد. شبنم مقدمی در این فیلم در نقش یک زن لات و هوچی، بازی قابل قبول و باورپذیری دارد اما خود فیلم جزو ضعیفترین آثاری است که او در آن بازی کرده است.
زن احساساتی و بامزه
شبنم مقدمی در فیلم “خداحافظ دختر شیرازی” در نقش یک زن احساساتی، برونگرا، کماعتمادبهنفس و کمی عصبی ظاهر شده که دختری هشت ساله دارد و همسر دومش او را ترک کرده است. “شبنم” احساساتی است، زود به آدمها اعتماد میکند. او از همین روحیه خود ضربه خورده است و با کار در یک کافه زندگی اش را اداره میکند. بازی خوب مقدمی در این فیلم هم مخاطب را تحتتأثیر لحظات حسی فیلم قرار میدهد و هم او را به خنده میاندازد.
“شهره” تازهبهدورانرسیده
این بازیگر در سریال “هیولا” نقش “شهره” را بازی میکند، زنی تازهبهدورانرسیده که وقتی همسرش به ثروت میرسد، خودش را میبازد، سبک زندگی را که تا پیش از این داشت، فراموش و سعی میکند با دیگر زنان ثروتمندی که به مرور با آنان آشنا میشود، رقابت کند. او اصالتاً متمول نیست و تلاش میکند با تغییر پوشش یا عادتهای خود و با تقلید رفتارهای افراد پولدار، خود را متمول جا بزند. بازی شبنم مقدمی در این سریال، جزو بهترین بازیهای کارنامه اوست.
زنی میان سال و روستایی
کاراکتر “صنم” در فیلم “خجالت نکش” از متفاوتترین نقشهای شبنم مقدمی است. او نقش زنی مسنتر از سن واقعیاش را بازی میکند. “صنم” زنی میان سال است که از رفتارهای خودسرانه و گاهی بیعقلانه همسر خود به ستوه آمده است. او در روستا زندگی میکند و با لهجه مندرآوردی که نمیتوان آن را متعلق به جغرافیای خاصی دانست، صحبت میکند. شبنم مقدمی در سیوششمین جشنواره فیلم فجر، برای بازی در این فیلم نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن شد.
مادر جدی و آرام
پس از نقش “عصمت” در “شبی که ماه کامل شد”، نقش شبنم مقدمی در “درساژ” دومین شخصیت غیرکمدی او در میان شش نقشی است که نام بردیم. او در این فیلم نقش مادری آرام و جدی را بازی میکند که از لحاظ مالی زندگی خوب و بینیازی ندارد، با همسرش درگیر مشکلاتی است و نمیتواند با دختر نوجوان خود “گلسا” که شخصیت جسور و لجبازی دارد، به خوبی ارتباط برقرار کند. شبنم مقدمی در این فیلم بازی متوسطی داشته است.
زن اشرافزاده و مرفه
شبنم مقدمی در فیلم “کلمبوس” نقش زنی را بازی میکند که در خانواده مرفه و ثروتمندی بزرگ شده، سختی نکشیده و همان طور که در فیلم به آن اشاره میشود، در خانه دست به سیاهوسفید نمیزند و در ایران زندگی مرفهی دارد اما آرزو دارد همراه خانواده به کشور آمریکا مهاجرت کند. نقش شبنم مقدمی در این فیلم خیلی پررنگ نیست اما او در حضور نسبتا کوتاه خود، توانسته در نقش یک کاراکتر بامزه ظاهر شود و بازی قابل قبولی داشته باشد.
روز پنجم آذر1385... آثار «بابک بیات» از همه جا به گوش میرسید اما پنج، شش سالی بود که او برای هیچ فیلمی موسیقی نساخته بود. آخرین کارش در فیلم سینمایی «سام و نرگس» به کارگردانی ایرج قادری بود که در سال 1379 ساخته و اکران شد اما قبل از آن برای قریب به 75 فیلم سینمایی آهنگسازی کرد.
بیات از همان اولین دوره جشنواره فیلم فجر با فیلم «مرگ یزدگرد» ساخته حضور پیدا کرد. «آن مرد مهربان بود. آن مرد نواهایی در سر داشت که رهایش نمیکردند. آن مرد وقت کمی داشت، نه آن قدر که صداهای سرش را ردیف کند یا به دستگاهی بسپارد...آن مرد گلههای همه ما را شنید و گلههایش را با خود برد.بیش از هر چیز متاسفم به خاطر دلآزردگیهایی که موجب مرگ این هنرمند شد و متاسفم به این دلیل که هیچیک از کارهای او به صورت قابل قبولی در دسترس مردم قرار نگرفت.».این حرفهای بهرام بیضائی در روز پنجم آذر 85 و بیست و پنج سال بعد از اولین همکاری سینمایی شان بود.
بیات البته بعد از آن دوبار دیگر در «شاید وقتی دیگر...» و «مسافران» با بهرام بیضائی همکاری کرد و برای هر دو فیلم هم نامزد دریافت جایزه بهترین موسیقی متن جشنواره فجر شد. اوج کار بیات در سینمای پس از انقلاب را موسیقی متن فیلم «مرسدس» میدانند اما این موسیقی که حتی بخشی از بار تاثیرگذاری فیلم را به دوش میکشد، هرگز در جشنواره فجر مورد توجه قرار نگرفت. موسیقی متن فیلم «مرسدس» شاید به این دلیل که حتی بیشتر و جلوتر از خود فیلم با مخاطب ارتباط برقرار میکرد، کاندیدای سیمرغ بلورین نشد اما بعد از 23 سال اگر «مرسدس» به یاد مخاطبان سینما مانده است، به خاطر موسیقی متن آن است.
موسیقی بابک بیات علاوه بر استحکام، ترکیب بندی و حجم، همواره توانسته ارتباط عاطفی عمیقی با مخاطب برقرار کند و این میتواند رمز موفقیت او باشد آن هم در حالی که اصولا فرهنگ موسیقایی عامه ایران سخت موسیقی ارکسترال را میپسندد و درک می کند اما موسیقیهای بیات کاملا بر عکس است؛ با وجود این خاصیت به لایههای عمیق احساس و عواطف مخاطب ایرانی چنگ میزند. این موضوع احتمالا ریشه در تفکر و ایدئولوژی موسیقی دارد که می گوید: " ترانه، درد مردم یک اجتماع است".
این ترکیب موسیقی بیات را تبدیل به یک موسیقی مدرن ایرانی کرده که میتواند همپای زمانه و مخاطبان حرکت کند. او دوازده بار به خاطر موسیقی متن فیلمهایش کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین شده و سه بار برای «عروس»، «سرزمین خورشید» و «مردی شبیه باران» این جایزه را گرفت. «بابک بیات» را میتوان یکی از مهمترین آهنگسازان فیلم در تاریخ جشنواره فیلم فجر دانست.
هنرپیشه مشهور بالیوودی آمیتا باچان جایزه ۱ میلیون روپیه ای را به دست آورده که این جایزه را به همراه بالاترین افتخار سینمایی هند از دستان رئیس جمهور این کشور دریافت کرده است.
آمیتا باچان ستاره سینمای بالیوود به تازگی موفق به دریافت جایزه بالاترین افتخار سینمای هند شده است که علاوه بر اینکه یک نشان دریافت کرده است جایزه ۱ میلیون روپیهای نیز به وی رسیده است. در ادامه جزئیات این جایزه هنری را در نیک صالحی بخوانید.
آمیتا باچان بازیگر بالیوود
“آمیتاب باچان” هنرپیشه مشهور بالیوودی بالاترین افتخار سینمایی هند را از دست “رام نات کویند” رئیسجمهور هندوستان دریافت کرد.
او جایزه معتبر “دادا صاحب پهالک” را در راشتراپاتی بهاوان از دست رئیسجمهور “رام تان کویند” دریافت کرد.
باچان ۷۷ ساله به خاطر سهم برجستهاش در سینمای بالیوود، مفتخر به دریافت بالاترین افتخار صنعت فیلم شد.
عکس های آمیتا باچان
این جایزه شامل یک تندیس طلایی به همراه جایزه نقدی به مبلغ یک میلیون روپیه میشود. همسر وی جایا و پسرش آبیشک باچان این بازیگر را برای این مراسم معتبر همراهی کردند.
آمیتاب باچان امسال بخاطر بیماری در مراسم جوایز ملی فیلم شرکت نکرده بود. او در توئیتر اعلام کرده بود که دکترش به دلیل بیماری اجازه سفر به او نمیدهد.
آمیتاب باچان در کنار پسر و عروسش
آمیتاب باچان در کارنامه برجستهاش، به دلیل بازی در فیلمهای “مسیر آتش”، “سیاه”، “پدر” و “پیکو” موفق به کسب چهار جایزه فیلم ملی شده است.
باچان امسال با فیلم جدیدش “بدلا” (انتقام) که تریلری تعلیقی است، طرفدارانش را خوشحال کرد.
آمیتا باچان و همسرش
آمیتا باچان افتخار سینمایی هند
آمیتاب باچان زادهٔ ۱۱ اکتبر ۱۹۴۲ در اللهآباد هند بازیگر، تهیهکننده، خواننده و مجری تلویزیونی فیلمهای بالیوود در کشور هند است. این ستاره بالیوودی که در تحت عنوان “Big B” نیز مشهور است بیش از بیست میلیون هوادار در توییتر دارد و در دنیای هنری این کشور مانند پادشاه با او برخورد میشود.
آمیتاب باچان بازیگر بالیوود
باچان نخستین هنرپیشه هندی است که در موزه لندن جایی برای خود دارد و همچنین در نظرسنجی سال ۱۹۹۹ ملقب به “بازیگر هزاره” شد. او به “پدر سینمای هند” نیز مشهور است. او تا بحال دوازده بار جایزه فیلم فیر، جایزه اصلی فیلمهای هندی، را از آن خود کرده است. باچان در طول پنج دهه، در حدود ۱۹۰ فیلم هندی بازی کرده است.
پدرش یک شاعر معروف هندی بود. همسر او جایا بهادری و پسر او آبیشک نیز از هنرپیشگان سرشناس سینمای هند بهشمار میروند.
آمیتاب باچان هنرپیشه مشهور
آمیتاب باچان در کنار بازیگری در زمینه تهیهکنندگی نیز فعالیت میکند. او هنرپیشگی را در سال ۱۹۶۹ با فیلم سات هندوستانی آغاز کرد و این حرفه را تا به امروز ادامه داده است. او یکی از بهترین هنرپیشگان سینمای هند و یکی از گرانقیمتترین ستارگان سینمای بالیوود است. او در سال ۱۹۸۴ دستی نیز در سیاست داشت و به عنوان نماینده پارلمان هند انتخاب شد ولی در سال ۱۹۸۷ این سمت را کنار گذاشت.
اسامی فیلم های بخش «نگاه نو» سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر اعلام شد. به گزارش روابط عمومی جشنواره فیلم فجر، دقایقی پیش، پس از پایان جمع بندی آرای هیأت انتخاب بخش فیلم های سینمایی سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر متشکل از: محمد احسانی، محمود اربابی، همایون اسعدیان، یلدا جبلی، رضا درستکار، سید محمود رضوی و حسین کرمی، اسامی فیلم های بخش نگاه نو (ویژه فیلم اول کارگردانان) به شرح زیر اعلام شد: 1-آن شب (کارگردان: کورش آهاری، تهیه کننده: محمد درمنش) 2- بی صدا حلزون (کارگردان: بهرنگ دزفولی زاده، تهیه کننده: مرتضی شایسته) 3- پدران (کارگردان: سالم صلواتی، تهیه کننده: شهرام مسلخی) 4- پوست (کارگردان: بهمن ارک و بهرام ارک، تهیه کننده: محمدرضا مصباح) 5- دشمنان (کارگردان: علی درخشنده، تهیه کننده: مجید برزگر) 6- روز صفر (کارگردان: سعید ملکان، تهیه کننده: سعید ملکان) 7- ریست (کارگردان: محمدرضا لطفی، تهیه کننده: سیدامیر سیدزاده) 8- شنای پروانه (کارگردان: محمد کارت، تهیه کننده: رسول صدرعاملی) 9- کشتارگاه (کارگردان: عباس امینی، تهیه کننده: جواد نوروزبیگی) 10-لباس شخصی (امیرعباس ربیعی، تهیه کننده: حبیب والی نژاد) این ده فیلم نخستین تجربه فیلمسازان هستند که پروانه ساخت سینمایی خود را از سازمان سینمایی کسب کرده اند. سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر 12 تا 22 بهمن ماه سال جاری همزمان با گرامیداشت چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به دبیری ابراهیم داروغه زاده برگزار می شود.
رمان «کری» نوشته استیون کینگ که پیش از این در چند فیلم سینمایی و تلویزیونی مورد اقتباس قرار گرفته بود، دستمایه سریالی تازه خواهد شد. به گزارش سینماسینما به نقل از ورایتی، «کری» از داستانهای مشهور استیون کینگ در قالب یک سریال محدود، برای شبکه FX ساخته میشود. این سریال اقتباسی جدید از
رمان «کری» نوشته استیون کینگ که پیش از این در چند فیلم سینمایی و تلویزیونی مورد اقتباس قرار گرفته بود، دستمایه سریالی تازه خواهد شد.
به گزارش سینماسینما به نقل از ورایتی، «کری» از داستانهای مشهور استیون کینگ در قالب یک سریال محدود، برای شبکه FX ساخته میشود.
این سریال اقتباسی جدید از رمان «کری» است که سال ۱۹۷۴ منتشر شد. این پروژه در مراحل ابتدایی خود است و اطلاعی بیشتر از آن در دست نیست.
در سال ۲۰۱۳ «سونی-اسکرین جمز فیلم» فیلمی از این رمان با بازی کلوئی گریس مورتز و جولین مور به کارگردانی کیمبرلی پیرس بر مبنای فیلمنامه لارنس دی کوهن ساخته شد.
نسخههای دیگری هم از کری موجود است و این رمان نخستین بار در سال ۱۹۸۸ به برادوی هم راه یافت و سال ۲۰۰۲ نیز یک فیلم تلویزیونی به کارگردانی دیوید کارسون از آن ساخته شد.
البته نسخه سال ۱۹۷۶ را نباید فراموش کرد که به کارگردانی برایان دیپالما موفق شد نامزدی اسکار را برای سیسی اسپاسک رقم بزند. پیپر لوری نیز نامزدی بهترین بازیگر مرد مکمل را در اسکار ۱۹۷۷ برای همین فیلم کسب کرد.
«کری» تنها پروژه تصویری بر مبنای یکی از آثار استیون کینگ نیست و چند اثر دیگر بر مبنای داستانهای این نویسنده در دست ساخت است که ساخت سریالی برای شبکه اپیکس با اقتباس از داستان کوتاه «جروسلمز لات» با بازی آدرین برودی به کارگردانی آلس رأس پری از جمله آنهاست.
نسخهای سینمایی از «ایستادگی» که رمانی ترسناک / فانتزی و پسارستاخیزی است، نیز برای سیبیاس در دست ساخت.