۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گوزن ها» ثبت شده است

سینما در ایران

به قلم مجید غلامرضایی

نشریه حجره - تابستان 1400

آیا تاکنون مسافر زمان بوده اید؟ کافی است سکانسی از یک فیلم قدیمی، دیالوگی از فیلم دوران کودکی و حتی چهره بازیگر مورد علاقه خود در گذشته را ترسیم کنید لحظه ای چشمهایتان را بسته و به دوران قدیم می روید و با همه جزئیات آن لحظات را زندگی می کنید. این تنها یکی از معجزات سینما در مردمانی با نسل های قدیمی تر است. 
سکانس 1-  خارجی – لاله زار قدیم - پلان یک – برداشت اول
عصر جمعه شلوغ  از میدان توپخانه، و ورود به خیابان لاله زار در میان ازدحام و شلوغی  مردم دیده می شود. صدای ساز مزقونچی در میان همهمه مردم گم می شود. در هر چند قدمی که برداشته می شود یک سینما با مردم مانده در صف دیده می شوند. صدای ساندویچی های دوره گرد با بلند گوی سینماها مدام با یکدیگر تلاقی دارند: بشتابید – بشتابید سانس فوق العاده (درست شبیه به سکانس های ابتدایی فیلم گوزن ها)، دو فیلم با یک بلیط، شعله و سنگام با یک بلیط! در آنسوی خیابان آنونس فیلم سوته دلان با صدای جادویی ابوالحسن تهامی به گوش می رسد: اثری دیگر از علی حاتمی، این چهارشنبه در سینماهای کشور...
بدون شک دهه های چهل تا هفتاد شمسی را می توان تاثیرگذارترین دوران سینمای ایران دانست جایی که با افول هژمونی سینمای هند آغاز می شود و با فراگیری فیلمفارسی و سپس آثار چپگرایانه و انقلابی  با آثار سینمای دفاع مقدس به اوج می رسد و سیل مخاطبان را مقابل سالن های سینما جمع می کند. نمونه بارز آن فیلم عقابها ساخته ساموئل خاچیکیان است که در سال 64 ساخته می شود و بین سال های 64 تا 85 در سراسر کشور به گیشه اکران رفته و در زمانی که خبری از ویدیو، سی دی و اکران های آنلاین نیست، بیش از 10 میلیون نفر را به سالن های سینما می کشاند. در این میان سالن های سینما وعده گاه عاشقانی است که هر یک گمشده خود را در فیلم های وسترن، رومانتیک، تاریخی و کمدی و درام دنبال می کنند.
ورود سینما به ایران
 اگر مبدا تاریخ سینمای ایران را زمان ورود دوربین فیلمبرداری به کشور بدانیم، تولد سینما به سال 1279 هجری شمسی بازمی‌گردد که نخستین دستگاه فیلمبرداری توسط «میرزا ابراهیم خان عکاسباشی» وارد تهران شد و در بهار 1280 نخستین تصاویر متحرک به دستور مظفرالدین شاه از شیرهای باغ وحش فرح‌آباد ضبط شد. شش سال بعد نخستین سالن نمایش فیلم در قهوه‌خانه زرگرآباد (چراغ‌گاز) راه افتاد و فیلمی از جنگ روس و ژاپن افتتاحیه آن بود. در سال 1299 «خان بابا معتضدی» که در فرانسه تحصیل کرده بود به هنگام مراجعت با خود دوربینی آورد و توانست مناظری ضبط کند. او با همین دوربین در سال 1304 از مراسم برپایی مجلس موسسان و در سال بعد از تاجگذاری رضاشاه نخستین فیلم‌های خبری را به ثبت رساند.
در خلال سال‌های 1286 تا افتتاح نخستین سالن سینمای به سبک امروزی (در سال 1303 به دست علی وکیلی و در گراندهتل) چند سالن از جمله فاروس، بازارچه قوام، ناصرخسرو، دارالفنون، فردوسی و مدرن به نمایش تصاویر متحرک می‌پرداختند و در شهرهایی همچون شیراز و بوشهر نیز یکی دو سالن چنین فعالتی را دنبال می‌کردند.
در بیست و نهمین سال ورود سینما به کشور اتفاق مهمی روی داد که می‌توان به عنوان نقطه عطف تازه‌ای در تاریخ سینمای ایران دانست. در این سال «آوانس اوهانیان» که در مسکو به تحصیل سینما پرداخته بود، با همکاری خان‌بابا معتضدی اولین فیلم بلند داستانی را با نام «آبی و رابی» به تصویر کشید و 12 دی ماه در سینما مایاک تهران روی پرده رفت. با ورود سینما به زندگی اجتماعی مردم، فیلم‌های خارجی نیز در سینماهای تهران و شهرستان‌ها به نمایش درآمد، حتی به ابتکار برخی از سینماداران داستان فیلم‌ها در ورقه‌هایی چاپ شده و در اختیار تماشاگران قرار می‌گرفت، حضور زنان در سالن‌ها هم با تشویق صاحبان سینما بیشتر می‌شد و یک سینما نیز مخصوص زنان افتتاح شد. با ابداع سینمای ناطق (1306- 1927) به تدریج آوازه صدا به سینمای ایران رسید و هنرمندان وطنی هم مترصد تولید فیلم ناطق در داخل شدند، و این شروعی دوباره بر پوست اندازی سالن های سینما در ایران است. سال 1311 در حالی‌که سومین فیلم داستانی با نام «حاجی آقا آکتور سینما» ساخته آوانس اوگانیانس به نمایش درآمد، کمپانی «امپریال فیلم» در فکر ساخت نخستین فیلم ناطق ایرانی بود. ساخت «دختر لر» 7 ماه به طول انجامید و در نهایت زمستان 1312 در سینما مایاک روی پرده رفت. اینکه سینما مایاک چگونه سالن خود را به پخش صدای فیلم مجهز کرد داستان دیگری است اما این فیلم با استقبال عمومی مردم مواجه شد. در سال های بعد با گسترس سالن های سینما در تهران و شهرستان ها سینما به شکل صنعتی پرسود و عامه پسند درآمد که تاکنون نیز توانسته اقبال عمومی خود را حفظ کند.
پرفروش‌ترین فیلم قبل از انقلاب ایران، از نظر فروش ریالی «در امتداد شب» بود که سال ۵۶ اکران شد. این فیلم ۴ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان فروخت. البته «در امتداد شب» پرمخاطب‌ترین فیلم قبل از انقلاب هم هست و برای اولین‌بار مرز یک میلیون مخاطب را در سالن سینماهای ایران شکست. قبل از آن کیمیایی در اواخر دهه ۴۰، با فیلم «قیصر» رکورد فروش را در ایران جابه‌جا کرده بود. قیصر که تحولی در قصه‌گویی سینمای عام‌پسند ایران بود، حدود ۵۰۰ هزار نفر را به سالن سینما کشاند تا مقام پرفروش‌ترین فیلم دهه چهل را کسب کند و «سیامک یاسمی» را با فیلم‌های پرفروشش «دالاهو» و «گنج قارون» پشت‌سر بگذارد.
 ساموئل خاچیکیان اما توانست در دهه 60 با اکران «عقاب‌ها» رکورد تازه‌ای به نام خود ثبت کند. عقاب‌ها با فروش ۱۵ میلیون تومانی خود، توانست حدود ۱ میلیون و ۹۰۰ هزار بلیت ۸ تومانی بفروشد سینماداران را شگفت زده کند.
 رکورد فروش فیلم عقاب‌ها تا یک دهه بعدش شکسته نشد. تا زمانی که «کلاه قرمزی و پسرخاله» اکران شد و با بلیت ۵۰ تومنی‌اش، ۳ میلیون و نیم مخاطب را روی صندلی سینما نشاند. اتفاقی که تا امروز بی‌رقیب مانده و این فیلم را یکی از پربیننده‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران کرده است.
در دهه نود نیز فیلم «هزارپا» با فروش ۲۵ میلیارد تومانی‌اش تا به اینجا توانسته در رده فیلم‌هایی چون «اخراجی‌ها»، «شهر موش‌های۲» و «نهنگ عنبر۲» حدود یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر را به سینما بیاورد.
سینماها ماندگار از گذشته تا به امروز
در میان حافظه تاریخی علاقمندان هنر سینما، سالن های مختلف هر یک جایگاه خود را دارند از سینما کریستال که کانون اکران فیلم های هالیوودی در تهران بود تا سینماهای سپیده و آزادی و مولن روژ که خواستگاه برپایی فستیوال های داخلی و بین المللی بودند و سینما رادیو سیتی سابق که محل تجمع روشنفکران زمان خود بود و یا سینماهای جنوب شهر که خوابگاه سربازان و مسافران درراه مانده محسوب می شد.
این روزها با گسترش تکنولوژی تاریخ مصرف برخی از سالن های سینما در اکران فیلم های باکیفیت،  پایان یافته است. بر این اساس کیفیت بالای پخش صدا و تصویر ازیک سو  و تمایل کمپانی های بزرگ فیلمسازی به پروژه های سه بعدی استاندارد سالن ها را به کلی تغییر داده است. به نوعی سلیقه مخاطبان نیز دگرگون شده ، اتفاقی که طی سال های اخیر دامنگیر بسیاری از سالن های سینمای ایران شده و به تعطیلی و ورشکستگی سینماداران دامن زده است. 
"کافی است سکانس تخریب سینما در فیلم سینما پارادیزو را به خاطر آورید."
 

۲۳ شهریور ۰۰ ، ۱۶:۴۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مجید غلامرضایی

«گوزن‌ها» دوباره با یک سکانس جان گرفت

 

فیلم گوزنها

«آن نسل از مخاطب‌ها که در سال‌های اخیر کاملاً تغییر رویه داده‌اند، صدای اعتراض خود را در فیلم‌هایی نظیر «گوزن‌ها» می‌شنیده‌اند و این در حالی است که جوانان امروزی و علاقه‌مند سینما سعی می‌کنند دل‌مشغولی‌های مورد نظر خود را در فیلم‌های روز سینمای جهان پیدا کنند تا این که دنبال تماشای چنین فیلم‌هایی باشند.»

بعدازظهر یک‌شنبه هفدهم آذرماه، سالن سیف‌الله داد خانه سینما میزبان نمایش و نقد و بررسی فیلم «گوزن‌ها» ساخته‌ی مسعود کیمیایی بود.

از نکته‌های قابل توجه این جلسه که با استقبال مخاطبان مواجه بود، می‌توان به نمایش سکانس تغییر پیدا کرده‌ی «گوزن‌ها» اشاره کرد که در سال 1354 برای صدور مجوز نمایش به آن تحمیل شده بود. لازم به ذکر است این سکانس که برای نخستین‌بار در سال‌های پس از انقلاب به نمایش درآمد، به صورت مجزا و پس از پایان نسخه‌ی اصلی بر پرده رفت و با استقبال علاقه‌مندان نسبت به اطلاع از گوشه‌های پنهان‌مانده‌ی سینمای ایران مواجه شد.

در این جلسه که با حضور جواد طوسی و نیما عباس‌پور،‌ از منتقدان سینما برگزار شد ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم با اشاره به حاشیه‌های به وجود آمده در هنگام تولید «گوزن‌ها» گفت: «متاسفانه در سال‌هایی که از تولید این فیلم می‌گذرد روایت‌های مختلفی از برخی حواشی و موانع به وجود آمده در روند ساخت این فیلم شنیده شده که متاسفانه باید گفت بعضی از آن‌ها نظیر حضور پرویز ثابتی در استودیو میثاقیه و سیلی زدن به گوش تهیه‌کننده‌ی فیلم بیش از آن که واقعیت داشته باشد، رنگ و بوی اغراق به خود گرفته است. چنان که او به عنوان رییس ساواک تهران می‌توانسته مهدی میثاقیه را احضار و همان‌جا به او سیلی بزند!»

وی گفت: «یکی دیگر از این اغراق‌ها که هیچ سندی برای اثبات آن وجود ندارد، تاثیرپذیری مسعود کیمیایی از یکی از نقاشی‌های بیژن جزنی است که گفته می‌شود بعد از واقعه‌ی سیاهکل آن را کشیده و شامل جنگل سیاهی است که یک گوزن در کانون آن دیده می‌شود.»

جواد طوسی نیز ضمن تایید برخی اغراق‌ها درباره‌ی حواشی تولید «گوزن‌ها» گفت: «زمانی که این فیلم در سومین دوره‌ی جشنواره‌ی جهانی تهران به نمایش درآمد من نوجوان بودم و به دلیل علاقه‌ای که به تماشای آن داشتم مجبور شدم بلیت جشنواره را از بازار سیاه و با قیمت بسیار گزاف تهیه کنم.»

وی گفت: «سرانجام موفق شدم همراه با سایر تماشاگران هیجان‌زده‌ی آن سال‌ها «گوزن‌ها» را در سینما پارامونت سابق (فلسطین) ببینم. نمایشی که در پایان به استقبال عجیب و خاطره‌انگیز مخاطبان منجر شد و آن‌ها فرامرز قریبیان را روی دست بلند کرده و تا میدان کاخ (فلسطین فعلی) مشایعت کردند.»

طوسی سپس مسعود کیمیایی را «فیلم‌سازی با یک عقبه‌ی درخشان» توصیف کرد که به گفته‌ی او بعضی‌ها معتقدند در سال‌های بعد از انقلاب برای این کارگردان قدیمی اتفاق‌های دیگری رقم خورده است: «باید دید چنین نکته‌ای به فردیت خود فیلم‌ساز برمی‌گردد یا این که عواملِ ناشی از تغییرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، ناگزیر او را در نقطه‌ای آسیب‌پذیر قرار داده است.»

وی در ادامه‌ی صحبت‌های خود با اشاره به «برخی مشخصه‌های اصلی گوزن‌ها» به عنوان «عامل موفقیت این فیلم» گفت: «در چنین شرایطی فیلم «گوزن‌ها» علی‌رغم تمام مخالف‌خوانی‌ها و ریزش مخاطبانِ حالا می‌توان گفت کلاسیکِ مسعود کیمیایی، در رای‌گیری اخیر مجله فیلم (برای انتخاب بهترین فیلم عمر منتقدان) به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران انتخاب شد که خود،‌ نشان‌دهنده‌ی اهمیت این فیلم به حساب می‌آید.»

این منتقد سینما هم‌چنین «تعمیم پیدا کردن یک پل ارتباطی موفقیت‌آمیز میان مخاطب عام و روشنفکر زمانه، آن‌هم در دوران فترت» را «یکی دیگر از دلایل موفقیت این فیلم تاثیرگذار» دانست و افزود: «به طور حتم این فیلم در زمان تولید، منطق روایی، تاریخی و اجتماعی خودش را داشته و به تعبیری دیگر، از یک نگاه آرمانی به جامعه‌ای دور افتاده از خط عدالت اجتماعی برخوردار بوده است.»

وی سپس با اشاره به «تعادل میان فرم، محتوا، ساختار و وجوه مضمونی» در «گوزن‌ها» گفت: «این فیلم حوزه‌ی رفاقت را نشانه گرفته و خود را به یک پیشنهاد اجتماعی تبدیل می‌کند. بده بستانی که بین دو آدم قدیمی از یک محله‌ی سنتی صورت می‌گیرد و در آن، آدمی از انتهای یک کوچه‌ی بن‌بست به دیدار شخصیت مضمحل و از هم پاشیده‌ای می‌رود که دیگر هیچ فضیلتی برای او باقی نمانده است.»

طوسی هم‌چنین گفت: «به نظر می‌رسد این آدم‌ها نیاز مبرمی به همدیگر دارند تا کامل شوند. در حقیقت اگر ساحت فردیِ قدرت (با بازی فرامرز قریبیان) را به نگاه تئوریک و روشنفکرانه‌ای از جنس نگاه کیمیایی که خیلی متفرعنانه و اتیکت‌شده نیست مرتبط بدانیم و از سوی دیگر سید (با بازی بهروز وثوقی) را وجه عمل‌گرای این داستان به حساب آوریم، احساس می‌شود آن‌ها با هم بده‌بستانی دارند که در آغوش گرفتن‌شان آن را پوشش می‌دهد.»

وی سپس نکته‌ی اصلی فیلم را «رخ به رخ شدن و رخصتی برای ورود به یک خلوت دوستانه» توصیف کرد و افزود: «قرار نیست کس دیگری وارد این خلوت شود. خلوتی که به صورت مرحله به مرحله، کامل و تصحیح شدن آدم‌های داستان را به نمایش می‌گذارد؛ و این تشخص حتی در جنس دیالوگ‌نویسی آن‌ها نیز دیده می‌شود.»

جواد طوسی در بخش دیگری از صحبت‌های خود فیلم «گوزن‌ها» را «جنس متفاوتی از واقع‌گراییِ آمیخته به مستندگرایی» دانست و افزود: «نوع مستندگرایی موجود در این فیلم با شیوه‌های متداول در زبان مستند هم‌خوانی ندارد و حتی گاهی این جنس مستند، از نوستالژی و نوعی شیوه‌ی هم‌سرایی در کلام برخوردار می‌شود که یکی از اصلی‌ترین جذابیت‌های آن نیز به شمار می‌آید.»

این منتقد سینما هم‌چنین «بخشی از موفقیت مسعود کیمیایی در فیلم‌های قابل اعتنای خود» را «ناشی از یک حضورِ» به گفته‌ی او «تجمع‌یافته» دانست و افزود: «این فیلم‌ساز با خاستگاه اجتماعی و عقبه و پیشینه‌ای که داشته، در مقاطعی تلاش کرده از عامه‌گری‌هایی نظیر بازارچه‌ی نواب و کوچه‌ی میزمحمود وزیر و خیابان ری فاصله بگیرد و با وجود این که با طیفی از روشنفکران زمانه‌ی خودش (نظیر احمدرضا احمدی، محمدعلی سپانلو و باقر پرهام) بُر خورده اما خاستگاه طبقاتی خود را حفظ کرده است. در چنین شرایطی هر جا به این محیط و آدم‌های درون آن ریشه‌دارتر نزدیک شده، محصول کار او بیش‌تر جواب داده و توانسته نقطه‌ی تکامل یافته‌تری را در میان تصویر و کلام به بیننده ارائه دهد.»

وی گفت: «هر جا وجه انتزاعیِ فیلم‌های کیمیایی غالب شده و کارهای او از ساحت واقع‌گرایانه و رئالیستی خود فاصله گرفته، فیلم‌های ناموفقی نظیر «تجارت»، «رییس» یا «مرسدس» تولید شده‌اند که شاید بتوان گفت از کم‌ترین شباهتی با دنیا و حوزه‌ی شناخت این فیلم‌ساز برخوردارند.»

طوسی سپس این نکته‌ها را «نقاط آسیب‌پذیر سینمای کیمیایی» دانست و افزود: «بخشی از این نکته‌ها به هوشمندی و زمانه‌شناسی او برمی‌گردد و بخشی دیگر شامل شرایطی است که بر او تحمیل شده و می‌شود. شرایطی که البته این فیلم‌ساز را از سینمای مورد علاقه‌ی خود دور کرده است.»

صحبت‌های نیما عباس‌پور، ادامه‌دهنده‌ی این بخش از نقد و بررسی «گوزن‌ها» بود. این منتقد سینما با اشاره به نوع مستندگرایی مسعود کیمیایی در فیلم‌هایش گفت: «این روش باعث می‌شود فیلم‌های این فیلم‌ساز به یک سند تصویری از دوران خود تبدیل شود. دورانی که داستان فیلم‌ها در آن می‌گذرد و امروز به آن‌ها می‌توان استناد کرد.»

وی گفت: «این ویژگی در برخی فیلم‌های بعد از انقلاب این فیلم‌ساز هم دیده می‌شود. به عنوان مثال در بخش‌های آغازین «خط قرمز» با تصویرهای مستندی روبه‌رو هستیم که مسعود کیمیایی و باربد طاهری از تظاهرات منجر به وقوع انقلاب گرفته‌اند.»

عباس‌پور سپس با اشاره به «علاقه‌ی کیمیایی به جذب مخاطب از طریق ارزش‌های سینمایی» گفت: «البته هیچ فیلمسازی در دنیا وجود ندارد که همه‌ی فیلم‌هایش خوب و موفق باشد. اما نکته این‌جاست که از جایی به بعد، مخاطب خاص و پر و پا قرص فیلم‌های این فیلم‌ساز نیز تغییر کرد و همین باعث شد اغلب فیلم‌های او از «تجارت» به بعد سیر نزولی را طی کند. مخاطبانی که در حال حاضر دیگر به آیینِ سینما رفتن به عنوان یک عمل فرهنگی اعتقادی ندارند و فقط به سینما می‌روند که بخندند و کمی سرگرم شوند.»

در این بخش از جلسه، ناصر صفاریان با اشاره به وجه جوان‌گرایی سینمای مسعود کیمیایی در دو دهه‌ی اخیر گفت: «اما به نظر می‌رسد این فیلم‌ساز با تغییر قهرمان‌های خود به جوانانی که از قابلیت جذب مخاطبان سینما در سال‌های پس از انقلاب برخوردارند در این زمینه هم تلاش‌هایی انجام داده است.»

وی گفت: «نکته این‌جاست که به‌جز برخی نمونه‌های خاص، متاسفانه اغلب فیلم‌های متاخر مسعود کیمیایی از کیفیت دل‌چسبی برخوردار نبوده و طبعاً با اقبال و استقبال گسترده‌ای هم مواجه نشده است.»

در ادامه، نیما عباس‌پور در پاسخ به نکته‌ی مطرح شده از سوی دبیر کانون فیلم خانه سینما گفت: «باید اشاره کرد در فیلم‌های مورد بحث، انتخاب قهرمان‌ها اشتباه نیست و نکته‌ی اصلی در پرداخت اشتباه قصه‌هاست. به عنوان مثال ایده‌ی خروج قهرمان‌ها از پرده‌ی سینما و کمک به یک زن زخم‌خورده که در فیلم «متروپل» ارائه شده درخشان است اما همین ایده به دلیل شکل خاص روایت فیلم‌نامه، به صورت کامل به مخاطب منتقل نمی‌شود و بیننده سر درگم باقی می‌ماند.»

وی سپس با اشاره به «دنیای خاص مسعود کیمیایی» که به گفته‌ی او «در اغلب فیلم‌هایش نمود پیدا کرده» گفت: «البته جوانانِ قهرمان در ایده‌ی اصلی فیلم‌نامه‌های او حضور دارند اما وقتی داستان به مرحله‌ی پردازش می‌رسد، از آن‌جا که شخصیت‌ها یارای تطابق با دنیای ذهنی او را ندارند، فیلم‌ها چندان موفق از کار در نمی‌آیند؛ و از این زاویه می‌توان به او حق داد.»

عباس‌پور گفت: «اتفاقاً دلیل اهمیت و کیفیت موجود در فیلم «گوزن‌ها» انتخاب صحیح و چیدمان دقیق شخصیت‌ها در مسیر درستِ داستان‌گویی است. چیدمانی که در برخی فیلم‌های بعد از «گوزن‌ها» غلط از کار درآمده است.»

وی سپس «مواجهه‌ی پایان‌ناپذیر این فیلم‌ساز با سد ممیزی» را «یکی دیگر از موانع موجود بر سر راه تحقق ایده‌های او» دانست و افزود: «متاسفانه در سینمای ایران شرایطی وجود داشته و دارد که باعث می‌شود فیلم‌سازها نتوانند به صورت صد در صد به خواسته‌ی خود در فیلم‌هایشان برسند؛ و این نکته‌ی غم‌انگیزی است که دامن‌گیر مسعود کیمیایی و سینمای او نیز شده است.»

این منتقد سینما در بخش پایانی این جلسه‌ی نقد و بررسی با اشاره به «مخاطبان معترض» که به تعبیر او «بخش عمده‌ای از سینماروهای قبل از انقلاب را تشکیل می‌داده‌اند» گفت: «آن نسل از مخاطب‌ها که در سال‌های اخیر کاملاً تغییر رویه داده‌اند، صدای اعتراض خود را در فیلم‌هایی نظیر «گوزن‌ها» می‌شنیده‌اند و این در حالی است که جوانان امروزی و علاقه‌مند سینما سعی می‌کنند دل‌مشغولی‌های مورد نظر خود را در فیلم‌های روز سینمای جهان پیدا کنند تا این که دنبال تماشای چنین فیلم‌هایی باشند.»

وی سپس «سردرگمی مسعود کیمیایی در فیلم‌های متاخر خود» را ناشی از «فقدان مخاطبان خاص خود و هم‌چنین توصیه‌های نه‌چندان خوب و مناسب برخی اطرافیان او» دانست و افزود: «مخاطب سینمای ایران در سال‌های اخیر فقط پذیرای فیلم‌هایی است که کمدی یا ملودرام باشند؛ و این نکته‌ای است که تصمیم‌گیری‌های اشتباه برخی مسئولان سینما در سال‌های اخیر باعث ایجاد آن شده است.»

۱۹ آذر ۹۸ ، ۰۹:۵۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مجید غلامرضایی