ترنس استیو مک کوئین 24 مارس سال 1930 در ایالت ایندیانا در امریکا به دنیا آمد و به یکی از ستاره های مشهور سینما تبدیل شد . در این مطلب به معرفی کامل این هنرپیشه بزرگ می پردازیم.
«فرار بزرگ»، «پاپیون»، «گریز»، «بولیت» و «آسمانخراش جهنمی» یادگارهای هنرپیشه مرد "اولترا-کول" سال های دهه شصت و هفتاد هستند که جوانی اش را در دارالتأدیب ها گذرانده بود و از یک بازیگر سریال های تلویزیونی تبدیل به یکی از محبوب ترین و پردرآمدترین ستاره های سینما در کل دنیا شد. بیش از 25 سال از مرگ نابهنگام این ستاره آمریکایی می گذرد، ولی استیو مک کوئین خوش چهره هنوز هم "کول"، "هیپ" و کاریزماتیک محسوب می شود و به عنوان یک آیکون در فرهنگ عامه از او یاد می شود.
بیوگرافی و فیلم شناسی استیو مک کوئین
استیون ترنس مک کوئین روز 24 مارس 1930 در بیچ گرو ایندیانا به دنیا آمد و پدرش، ترنس، وقتی استیو هنوز چند ماه بیشتر نداشت آنها را رها کرد و خیلی زود جولین نیز او را نزد عموی بزرگش گذاشت و رهایش کرد تا در مزرعه آنها در میزوری بزرگ شود و استیو فقط گهگاهی مادرش را می دید یا از او خبری می شنید. 12 ساله بود که مادرش دوباره ازدواج کرد و او توانست نزد مادرش برود. آنها به لوس آنجلس نقل مکان کردند و استیو در این شهر با دار و دسته های محلی می گشت و دو بار به خاطر سرقت از اتومبیل دستگیر شد. بنابراین جولین تصمیم گرفت او را به دارالتأدیب بفرستد. مک کوئین که بار دیگر حس می کرد مادرش او را رها کرده، در ابتدا با محیط جدید در جدال بود و دائماً قانون شکنی می کرد و حتی چند بار فرار کرد. در نهایت با یکی از کارکنان آنجا دوست شد و آرام گرفت. بعدها بر این باور بود که این تجربه زندگی اش را زیر و رو کرده و در این باره می گفت:«اگه همینطوری پیش می رفتم کارم به حبس می کشید. بچه وحشی ای بودم.» مادر مک کوئین در مدتی که وی در این مرکز بود به دیدنش نرفت و نامه ای برایش ننوشت. علیرغم دلخوری از مادرش قبول کرد که در سال 1946 با او به نیویورک برود. استیو 16 ساله در نیویورک دریافت که مادرش دوباره ترتیبی داده که او در آپارتمان دیگری زندگی کند و با هم نباشند.
استیو مک کوئین هنرپیشه آمریکایی
خیلی زود او از مادرش جدا شد و برای مدت کوتاهی به ملوانی روی عرشه اس اس آلفا که کشتی تجاری بود پرداخت. این کار هم برایش فایده ای نداشت و وقتی کشتی در جمهوری دومینیکن لنگر انداخته بود، آن را ترک کرد. پس از بازگشت به ایالات متحده، یک سری شغل های عجیب و غریب در سراسر کشور انجام داد که از آن میان می توان به کار روی چاه نفت و کار در کارناوال اشاره کرد. در سال 1947 مک کوئین به نیروی دریایی ایالات متحده پیوست و راننده تانک شد. او که آنجا هم روی عصیان گر خود را نشان داده بود، به خاطر طولانی کردن تعطیلات آخر هفته به دو هفته، کارش به بازداشتگاه موقت کشید. وی صد و هشتاد درجه با یک سرباز نمونه فرق داشت و آنطور که خودش می گفت:«حدود هفت بار به درجه پیاده نزول کردم. تنها راهی که می تونستم سرجوخه بشم این بود که همه پیاده های دیگه تو نیروی دریایی بمیرند.» در سال 1950 بعد از مرخص شدن از نیروی دریایی، مک کوئین مدتی در مایرتل بیچ در کارولینای جنوبی و همچنین در واشینگتن دی. سی. گذراند و بعد به نیویورک سیتی بازگشت. آن زمان وی در محله گرینیچ ویلیج پرسه می زد. تا مدتی بی هدف زندگی می کرد و دائماً در حال اسباب کشی و تغییر شغل بود. در نهایت راهش را به کمک یکی از دوستانش که خود آرزوی هنرپیشه شدن داشت، پیدا کرد. با حمایت جی. آی. بیل، مک کوئین در سرای تئاتر محل ثبت کرد که در آن سال (1951) توسط سنفورد مایزنر اداره می شد. اولین نقش مک کوئین به عنوان یک بازیگر، رل کوچکی بود که فقط یک خط دیالوگ داشت و بعد از چهار شب از نمایش حذف شد. علیرغم این پسروی، مشخص بود که مک کوئین استعداد دارد. در سال 1952 برنده بورسیه تحصیل در مدرسه اوتا هاگن-هربرت برگاف شد. چند سال بعد وی در استودیوی بازیگران که بسیار معتبر و با پرستیژ بود پذیرفته شد که در آنجا با لی استراسبرگ تحصیل کرد. در 1956 مک کوئین اولین و تنها حضورش در برادوی را انجام داد. او نقش اصلی را از بن گازارا در «یک کلاه باران» گرفت و نقش جانی پوپ معتاد را بازی کرد. وی در سال 1956 نقش کوچکی در فیلم سینمایی «کسی آن بالا مرا دوست دارد» بازی کرد که پل نیومن ستاره این فیلم بود. مک کوئین حس رقابت با نیومن داشت که خود یکی از اعضای استودیوی بازیگران بود. با آنکه نقش های بیشتری به او می رسید، ولی مک کوئین تا سال 1958 چندان دیده نشد. در فیلم علمی-تخیلی «بلاب» (1958) که تبدیل به یکی از فیلم های کلاسیک فرهنگی شد، نقش استیو اندروز را بازی کرد. وی در وسترن تلویزیونی «تحت تعقیب:مرده یا زنده» نقش جاش رندال، شکارچی جایزه بگیر را بازی کرد. این سریال موفقیت بزرگی کسب کرد و مک کوئین کم کم از سوی هالیوود توجه ها را به خود جلب کرد. در سال 1959 در درام جنایی «سرقت از بانک سنت لوئی بزرگ» درخشید و همان سال در درام جنگی «هرگز کم نیست» با فرانک سیناترا همبازی شد. همین سال ها بود که فهمید به رانندگی با ماشین های مسابقه ای علاقه دارد. قبل از آن نیز یکی از طرفداران سرسخت موتورسیکلت بود. در سال 1960 مک کوئین نقش اصلی فیلم وسترن «هفت دلاور» را با یول برینر و چارلز برانسون بازی کرد. سریال تلویزیونی اش همان سال تمام شد و او فرصت یافت تا نقش های سینمایی بیشتری بازی کند. با فیلم به یادماندنی «فرار بزرگ» (1963) دیگر مک کوئین دستمزدهای بالایی دریافت می کرد و به همه دنیا نشان داد که یک ستاره سینمایی تمام عیار است. پس از آن در فیلم های موفق تجاری دیگری از جمله درام «بچه سینسیناتی» (1965) و وسترن «نوادا اسمیت» (1966) بازی کرد. مک کوئین تنها نامزدی اسکارش را در سال 1966 برای کارش در «دانه های شن» بدست آورد که یک درام ارتشی بود. با فیلم جنایی و رمانتیک «رابطه توماس کراون» در سال 1968 با فی داناوی همبازی شد. همان سال مک کوئین در فیلم «بولیت» با یکی از بهترین تعقیب و گریز های با ماشین، در تاریخ سینما رکوردی به جای گذاشت. او نقش یک افسر پلیس در سان فرانسیسکو را بازی کرد که در خیابان های شهر و در یکی از وحشیانه ترین رانندگی هایی که تابحال فیلمبرداری شده، به تعقیب مظنونین پرداخت. در سال 1971 علاقه به ماشین ها را در «لو مان» دنبال کرد که موفقیت محدودی داشت. همان سال در تلاش برای داشتن کنترل خلاقانه بیشتر، مک کوئین First Artists Productions را با باربارا استرایسلند، سیدنی پوآتیه، پل نیومن و داستین هافمن تأسیس کرد. او که حالا به موضوعات ثقیل تری روی آورده بود، با فیلم «جونیور بانر» (1972) موفقیت بهتری بدست آورد. او در این درام خانوادگی به کارگردانی سم پکینپا نقش اصلی را بازی کرد. همچنین در سال 1972، در «گریز» با الی مک گرا همبازی شد این زوج در سال 1973 ازدواج کردند. مک کوئین قبلاً همسر نیل آدامز (رقصنده و بازیگر) بود که از او دو فرزند به نام های چد و تری داشت. در سال 1973 در فیلم درام فراموش نشدنی «پاپیون» مقابل داستین هافمن بازی کرد که برای این نقش آفرینی افتخاراتی کسب کرد. در فیلم حماسی «آسمانخراش جهنمی» (1974) نقش یک قهرمان را ایفا نمود. ولی شیطنت های شخصی اش، استعدادش را کم سو کرده بودند. مواد مخدر مصرف می کرد. در سال 1978 با فیلم «دشمن ملت» بر اساس نمایشنامه ای از هنریک ایبسن به سینما بازگشت. با موهای بند، ریش و جثه بزرگتری که بهم زده بود تقریباً خیلی قابل شناسایی شده بود. بیننده نمی دانست که این قهرمان فیلم های اکشن چرا نقش دانشمندی که با آلودگی مبارزه می کند، را ایفا می نماید. با شکست این پروژه در گیشه، مک کوئین به نقش های آشنای همیشگی برگشت و در وسترن «تام هورن» (1980) و فیلم اکشن مدرن «شکارچی» (1980) نقش آفرینی نمود. ولی همین دوران بود که مک کوئین به شدت بیمار شد و مدتی بود که نشانه هایی شبیه به نشانه های آنفلوانزا و مشکلات تنفسی داشت تا اینکه فهمید به سرطان مبتلا شده است. اواخر سال 1979 عکس های اشعه ایکس نشان دادند که در ریه راستش تومور دارد. پزشکان گفته بودند که این نوع سرطان از قرار گرفتن در معرض آزبست نشأت می گیرد و به شدت تهاجمی و مهلک است. مدت کوتاهی پس از این تشخیص، مک کوئین با باربارا مینتی (مدل) ازدواج کرد. این زوج زمانی آشنا شده بودند که استیو هنوز همسر مک گرا بود و در ژانویه 1980 پیمان ازدواج بستند. مک کوئین آخرین ماه های عمرش را در کلینیکی در مکزیک گذراند و درمان های فرعی برای سرطانش جستجو کرد. او هفتم نوامبر 1980 در سیوداد هوارز مکزیک و پس از عمل جراحی برای برداشتن چندین تومور، از دنیا رفت. مک گرا او را ترکیبی از "بچه مزرعه و پسربچه سرسخت خیابانی" توصیف می کرد و همین ترکیب اسرارآمیز بود که به او کمک کرد تأثیری محو نشدنی بر دنیای فیلم بگذارد.
حقایقی در مورد استیو مک کوئین که شاید ندانید:
1. به مزایده گذاشتن شدن خودروی شوی پیکاپ مدل 1952 او (آخرین خودرویی که او سوارش می شد) پس از مرگش در سال 2013، باعث شد که مک کوئین دوباره خبرساز شود. این بازیگر محبوب که در طول عمرش یکی از طرفداران پر و پا قرص موتورسیکلت و خودرو بود، در زمان مرگش بیش از 60 خودروی کلاسیک و نایاب داشت. 2. استیو مک کوئین با چشم های آبی روشن و موهای قهوه ای روشن، اغلب نقش مردان مصمم، جذاب و سرسخت را بازی می کرد و صدایی خشن و زمخت داشت و همیشه سیگاری به گوشه راست لبش بود. 3. بیشتر نقش هایی که او بازی می کرد، شامل افسر پلیس یا افسر ارتش در فیلم های اکشن و جنگی می شد. 4. از میان 2000 بازیگری که برای استودیوی بازیگران لی استراسبرگ در سال 1955 تست دادند، فقط دو نفر پذیرفته شدند که آن هم مارتین لاندو و مک کوئین بودند. 5. در اکتبر 1997، مک کوئین رتبه سی ام فهرست «100 ستاره سینمایی برتر تمام ادوار» مجله امپایر انگلستان را بدست آورد. 6. با آنکه او بالاترین دستمزد را در میان ستاره های دهه شصت می گرفت، معروف بود به اینکه آدم خسیس و ناخن خشکی است. در بعضی از فیلم ها، درخواست ده ریش تراش برقی و دو جین شلوار جین می داد. بعدها معلوم شد که او این چیزها را به مرکز بویز ریپابلیک می دهد که مدرسه خصوصی و مرکز درمانی برای جوانان مشکل دار بود که خودش چند سالی را در آنجا گذرانده بود. 7. در سال 1979 پس از یاد گرفتن خلبانی و نحوه پرواز با هواپیمای استیرمن، گواهینامه خلبانی خصوصی را از FAA دریافت کرد و این هواپیما را خرید که پس از مرگش همراه با کلکسیون بزرگی از وسایل نقلیه ای که داشت در سال 1982 به مزایده گذاشته شد. 8. در رشته تانگ سو دو با پت ای. جانسون (و نه بروس لی و چاک نوریس آنطور که اغلب مردم بر این باورند) آموزش دید و کمربند سیاه درجه نه داشت. پسرش با چاک نوریس کاراته یاد گرفت. بروس لی به او جیت کون دو یاد داد. 9. در نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا خدمت کرد. 10. در اثر بیماری مزوتلیوما از دنیا رفت که نوع کشنده ای از سرطان است که در اثر قرار گرفتن در معرض آزبست (پنبه نسوز) ایجاد می شود و اغلب کارگران کشتی سازی و صنایع ساخت و ساز را مبتلا می کند. در بیشتر موارد، تومور در لایه بیرونی ریه پیدا می شود و به بقیه قسمت های بدن پخش می شود. با آنکه مک کوئین به شدت سیگاری بود، که ممکن است در سرطانش تأثیرگذار بوده یا نبوده باشد، مزوتلیوما به خودی خود بیماری ریوی مربوط به سیگاری بودن نیست. در حالیکه منشأ سرطان او هنوز هم موردبحث است، مک کوئین خود به دو منبع محتمل اشاره می کرد، یکی زمانی بود که او در دوران خدمت در نیروی دریایی، به تعویض عایق های پایه آزبست در موتورخانه کشتی، می پرداخت و دیگری باور مک کوئین به این واقعیت بود که در دوران بازیگری اش، عایق های اتاق های ضبط صدا از آزبست ساخته می شدند و احتمال داشته که از آنجا در معرض آزبست قرار گرفته بوده است. 11. پس از مرگ مک کوئین در 12 ژوئن 1986، ستاره ای به او در پیاده روی مشاهیر هالیوود اهدا شد که در بلوار هالیوود در کالیفرنیا نصب شد.
استیو مک کوئین هنرپیشه مشهور آمریکایی
12. مجله امپایر در سال 1995 او را یکی از 100 ستاره جذاب تاریخ سینما نامید. 13. در ساعت 3:45 دقیقه صبح هفتم نوامبر 1980 و کمتر از 24 ساعت پس از عمل جراحی موفقیت آمیز برای برداشتن تومورهای بدخیم در شکم و ریه هایش، در اثر دو حمله قلبی پشت سر هم از دنیا رفت. به گفته پزشک حاضر در عمل جراحی، ریه راست او کاملاً سرطانی شده بود. 14. پس از موفقیت عظیم فیلم «آسمانخراش جهنمی» (1974) مک کوئین اعلام کرد که هر تهیه کننده ای که بخواهد از خدمات او استفاده کند باید چکی به مبلغ 1.5 میلیون دلار همراه با فیلمنامه برایش بفرستد. اگر او از فیلمنامه خوشش آمد و خواست در فیلم بازی کند، چک را نقد می کند و تهیه کننده 1.5 میلیون دلار دیگر به او بدهکار می شود. اگر تهیه کننده نتواند نصف دستمزدش را بپردازد، او می تواند نصف 3 میلیون دلار را برای خود نگه دارد. مک کوئین این ترتیب بی سابقه را داده بود تا تضمینی برای بازنشستگی شش ساله پس از «آسمانخراش جهنمی» باشد که فقط یک فیلم پس از آن بازی کرد که «دشمن ملت» (1978) بود. بعد از آن به فیلمسازی تجاری بازگشت و دستمزدش 3 میلیون دلار شد. 15. زمانی که در طول فیلمبرداری «فرار بزرگ» (1963) مدت کوتاهی تیم را ترک کرد، زیرا کاراکترش به اندازه ای که دلش می خواست، رل بزرگی نداشت، جیمز کوبرن و جیمز گارنر بودند که او را مجاب کردند که به فیلم بازگردد. به خاطر موفقیت عظیم و محبوبیت پیوسته و دائمی این فیلم، نقشش در آن، مشهورترین نقشی شد که مک کوئین بازی کرد. 16. درست مانند جذابترین و "کول" ترین ستاره های سینمایی، به شدت به موتورسیکلت ترایمف علاقه داشت و خودش در «فرار بزرگ» یک تی آر 6 تروفی 650 سی سی سوار می شد و در سال 1964 در مسابقه شش روزه بین المللی در آلمان شرقی با همان مدل رقابت کرد. عکس هایی که از او در مسابقات بیابانی وجود دارد، استیو را روی همین مدل نشان می دهند. 17. آخرین کلماتی که روی پرده سینما گفت در فیلم «شکارچی» (1980) اینها بودند:«خدا نگهدارت باشه» مک کوئین مدت کوتاهی پس از اکران این فیلم از دنیا رفت. 18. قبل از شروع فیلمبرداری «تام هورن» (1980) سیگار را ترک کرده بود. ظاهر حدوداً شکسته او در این فیلم به خاطر رژیم سختگیرانه برای کاهش سریع وزن بود. 19. قبل از مرگش، مک کوئین دو فیلمنامه از والتر هیل به نام های «راننده» (1978) و «آخرین تفنگ» داشت. «راننده» بعدها با رایان اونیل در نقش اصلی ساخته شد و «آخرین تفنگ» هرگز تولید نشد. 20. بعضی از ستاره های سینمایی که مک کوئین تحسین شان می کرد عبارت بودند از هامفری بوگارت، جیمز کاگنی، اسپنسر تریسی و جان وین. 21. پس از «آسمانخراش جهنمی» (1974) چند نقش مولتی میلیون دلاری به او پیشنهاد شد که همه آنها را رد کرد. او همچنین شانس بازی در «دیوانه از قفس پرید» (1975)، «برخورد نزدیک از نوع سوم» (1977)، «سوپرمن» (1978) و «تایتانیک را بالا بیاورید» (1980) را رد نمود. 22. وی بازی در دنباله ای بر «آسمانخراش جهنمی» در سال 1977 را نیز رد کرد. 23. در طول فیلمبرداری «تام هورن» (1980) بیمار شد و فکر کرد ذات الریه گرفته است. با این حال اواخر فیلمبرداری خون سرفه می کرد. در 22 دسامبر 1979 بعد از پایان فیلمبرداری، تشخیص دادند که سرطان دارد. 24. برای بازی در نقش جی گتسبی در فیلم «گتسبی بزرگ» (1974) در نظر گرفته شده بود که نهایتاً رد شد. این نقش در نهایت به رابرت ردفورد رسید. 25. کالین فارل، کوین کاستنر، پیرس برازنان و بروس ویلیس همه مک کوئین را قهرمان و منبع الهام خود به عنوان یک بازیگر نام بردند. 26. مک کوئین توسط پدربزرگ و مادربزرگش پرورش یافت و بزرگ شد. 27. در نوجوانی 5 سال را در مرکز اصلاح نوجوانان کالیفرنیا گذراند. 28. از خانه فرار کرد و در کشتی سازی کار کرد. کارگر میدان نفتی بود. 29. نوجوانی عصیانگر بود که با پدرخوانده اش خوب تا نمی کرد و چندین فقره دزدی در سابقه اش داشت. در سال 1944 والدینش او را در مرکز اصلاح پسران کالیفرنیا جونیور ریپابلیک در چینو گذاشتند. سال های بعد، او دوران اقامتش در چینو را بهترین چیزی که در عمرش اتفاق افتاده دانست و می گفت که این دوران شخصیت او را شکل داده است. 30. بعضی ها می گویند سرطان او به خاطر قرار گرفتن در معرض لباس های رانندگان مسابقات اتومبیل رانی بوده که در آنها از آزبست برای محافظت از آتش سوزی در خودروها استفاده می شده است. 31. جسد مک کوئین سوزانده شد و مراسم یادبودی در منزلش برگزار شد و دوستان خلبانش بالای مراسم مانور دادند. آنقدر گل و کارت از سوی طرفدارانش به موزه هالیوود وکس پایه مجسمه اش ارسال شده بود که مجبور شدند مجسمه را در انبار نگه دارند تا آسیب نبیند. 32. مک کوئین روزی سه بسته سیگار می کشید. 33. در طول سال هایی که تقریباً بازنشسته شده بود، 50 هزار دلار از پیش می گرفت تا فیلمنامه ای که برایش فرستاده شده بود را بخواند. نقل قول های مشهوری از استیو مک کوئین: 1. «بچه ها ازم می پرسن حرفه ای یعنی چی و من فقط به دوک (جان وین) اشاره می کنم.» 2. «ستاره بودن مساوی است با آزادی. این تنها معادله ایه که مهمه.» 3. «تنها چیزی که می خوام درخت های کاج و بچه هام و چمن سبزه. می خوام ثروتمند و چاق بشم و شاهد بزرگ شدن بچه هام باشم.» 4. «یک بازیگر یه عروسکه که چند نفر دیگه بازیش می دن. مسابقه اتومبیل رانی شرف داره. ولی به همون تمرکز محض نیاز داری. باید به درونت رجوع کنی و شیشه شکسته های زیادی رو بیرون بیاری.» 5. «ستاره بودن مساوی است با موفقیت مالی و موفقیت مالی مساوی است با امنیت. من بیشتر عمرم به ناامنی گذشت.» 6. «من واقعاً دوست ندارم بازی کنم. اوایل حدوداً سال 1952، خودمو مجبور می کردم که ادامه بدم. خیلی ناراحت بودم و واقعاً معذب بودم.» 7. «خیلی تلاش کردم و اگر سخت تلاش کنید چیزهای خوبی گیرتون میاد.» 8. «مطمئن نیستم که من بازیگری ام که مسابقه میده یا مسابقه دهنده ای ام که بازیگری می کنه.» 9. «به خودم ایمان دارم. یه کم از لحاظ روانی داغونم، ولی زیبا هستم.» 10. «به نظرم تنها زمانی که واقعاً آروم میشم وقتیه که مسابقه میدم. وقتی سرعت می گیرم خیلی آروم و ریلکس میشم. باید اینطوری باشه. باید آروم بشید چون اگه مشکلی پیش بیاد، نباید استرس داشته باشید، باید خیلی آروم و ریلکس باشید تا بتونید با مشکل کنار بیایید.»
«عشق یعنی هرگز نگی متاسفم». این دیالوگ ماندگار به همراه موسیقی سحرانگیز فرانسیس له برای «داستان عشق» (یا همان love story) بخشی از خاطرات مشترک نسلهای مختلف شده است. مردمی که درسرتاسر دنیا این فیلم را دیدهاند و به قول الی مک گرا، نه با دیالوگهایش، که با زبان جهانیِ عشق، با آن ارتباط برقرار کردهاند.
داستانهای عاشقانه هیچوقت به پایان نمیرسند. حالا و پس از چهار دهه از اولین نمایش "داستان عشق"، این فیلم هنوز هواداران خود را دارد. هنوز نوای خاطرهانگیزش همه جا و در دیدارهای عاشقانه شنیده میشود. هنوز هستند مردمانی که با تماشایاش احساساتی شوند و با جنیفر و الیور همراه شوند. بی جهت نیست که الی مک گرا و رایان اونیل، از آن به عنوان بهترین فیلمشان یاد میکنند. و بهترین لحظات سینماییشان، بر سر ساخت و نمایش فیلم برایشان رخ داده است.
پس از ۴۴ سال، الی مک گرا ۷۵ ساله به همراه رایان اونیل ۷۳ ساله، رودر روی هم نشستهاند تا به مناسبت نظرسنجی صد فیلم برتر هالیوودریپورتر، در مورد سحر و جادوی این درام معروف عاشقانه، خاطراتشان و البته، وضع و حال امروزشان بگویند.
بخشهایی از این مصاحبهی جذاب را که با شوخطبعیهای این دو همراه است، بخوانید:
هر کدامتان چطور شد بازیگر "داستان عشق" شدید
رایان اونیل: الی برای به دست آوردن نقش با رئیس استودیو (رابرت ایوانز) ازدواج کرد!
الی مک گرا: فیلمنامه که برایم فرستاده شد فقط میخواندم و گریه میکردم. احتمالا باید قرص ماه کامل بوده باشد یا یک چنین چیزی!
الی مک گرا: درباره زمان فیلمبرداری "داستان عشق" می گوید: دوران ساخت فیلم به طرز باورنکردنیای لذتبخش بود. من هنوز اوایل کارم بود و اینقدر تجربه نداشتم که بفهمم همیشه اینطور نیست. رایان اما همیشه سخت کار میکرد اما من نه. در طول فیلمبرداری هرکدام از بچهها به نوبت میزدند زیر گریه. اما با وجود این داستان غمانگیز، آن سه ماه خیلی خوب بود. به ما دائم خوش میگذشت و میخندیدیم.
رایان اونیل: بهترین لحظاتی که در یک فیلم حضور داشتم آن موقع بود. هزار تایی بازی کردم!
الی مک گرا: من ۶ تا بازی کردم.
از نمایش افتتاحیه فیلم چیزی به یاد دارید؟
الی مک گرا: ۱۶ دسامبر ۱۹۷۰ بود و هرچیزی که فکرش را بکنید، اتفاق افتاد. سرتاسر دنیا فروشش فوقالعاده بود. یادم هست که در روز افتتاحیه، چیزی که برایم جالبتر از تماشای فیلم بود، گوش دادن به صدای گریههای مردم و بالاکشیدن دماغشان بود. مرد و زن اشک میریختند، برایم تکان دهنده بود.یک شب برفی در سینمایی در برادوی نیویورک بود. برف میبارید و آن شب همه چیز زیبا، جادویی و خیالانگیز بود و آب از بینی مردم راه افتاده بود. مخصوصا مشاور قبلی مکگراو. یادت هست رایان؟
رایان اونیل: آره، الی مثل یک بچه گریه میکرد.
الی مک گرا: تا امروز، به دورترین جاها سفر کردم. از هند و آفریقا گرفته تا آمریکای جنوبی و...، همهی مردم ساکن این سرزمینها فیلم رو دیده بودند و میشناختند. ممکن است دلیلاش این باشد که فیلم دیالوگ زیادی نداشت.
و شاید به خاطر این که عشق جهانی است؟
رایان اونیل: "عشق یعنی اینکه هرگز نگی متاسفم" اوه خدای من.
مطمئنا این معروفترین دیالوگ فیلم است که از نظر عقلی شاید توصیه خوبی برای دو نفر نباشد؟
الی مک گرا: مزخرف بود!
رایان اونیل: بهتره بگید معذرت میخوام!
هرچند وقت یکبار همدیگه رو می بینید؟
رایان اونیل: الی از اینجا دور شد و رفت سمت غرب.
الی مک گرا: خونه من سال ۹۳ سوخت. برای همین مجبور شدم که به نیومکزیکو برم.
رایان اونیل: تا جایی که بشود همدیگه رو نمیبینیم.
ولی ما یک چیزهای دیگهای شنیدیم.
رایان اونیل: من الی رو دوست دارم ، همیشه هم دوستش داشتم.
الی مک گرا: که خیلی هم برام دلپذیر و شیرینه.
رایان اونیل: ولی الی من رو دوست نداره!
الی مک گرا: کلی از عشاق دلشکسته (اونیل) دم در آپارتمانش صف کشیدن.
رایان اونیل: یک بار که پشت فرمان بودم و رسیدم به یک روشنایی. کسانی که توی ماشین بغلی بودن ازم پرسیدن "تو بو بریجر نیستی؟" گفتم "نه استیو مک کویینم!" تا حالا هیچکس حدس نزدیکتری نزده بود!
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ www.seemorgh.com/culture
بازی در نقش مقابل به مانند بازی سایه واری است که باید همپای یکدیگر پیش برود، سایه ای که سایه مقابل را تعقیب نمی کند بلکه ترغیب می کند تا نقش ها ملموس تر و فیلم بهتر دیده شود.برخی از فیلم هائی که در هالیوود ماندگار شده اند،بخشی از موفقیت خود را مرهون همین بازی های مقابل هستند که به اندازه ای همدیگر را به خوبی پوشش داده اند که تصور تغییر یکی از آنها به درخشش اثر لطمه می زند. در اینجا تصاویری از ده نقش مقابل ماندگار در فیلم های قرن بیستم را می بینید.
پل نیومن و الیزابت تایلور در گربه روی شیروانی داغ
عمر شریف و جولی کریستی در دکتر ژیواگو
لئونارد دی کاپریو و کیت وینسلت در تایتانیک
مریل استریپ و رابرت دونیرو در شکارچی گوزن
کلارک گیبل و ویویان لی در بربادرفته
الی مک گرا و رایان اونیل در قصه عشق
ناتالی وود و وارن بیتی در شکوه علفزار
اینگرید برگمن و همفری بوگارت در کازابلانکا
ادری هیپورن و گری گوری پک در تعطیلات رومی
جولیا رابرتز و ریچارد گر در زن زیبا
دایان کیتون و وودی آلن در آنی هال
چولی اندروز و کریستوفر پلامر در آوای موسیقی (اشک ها و لبخندها)
آیا تاکنون مسافر زمان بوده اید؟ کافی است سکانسی از یک فیلم قدیمی، دیالوگی از فیلم دوران کودکی و حتی چهره بازیگر مورد علاقه خود در گذشته را ترسیم کنید لحظه ای چشمهایتان را بسته و به دوران قدیم می روید و با همه جزئیات آن لحظات را زندگی می کنید. این تنها یکی از معجزات سینما در مردمانی با نسل های قدیمی تر است. سکانس 1- خارجی – لاله زار قدیم - پلان یک – برداشت اول عصر جمعه شلوغ از میدان توپخانه، و ورود به خیابان لاله زار در میان ازدحام و شلوغی مردم دیده می شود. صدای ساز مزقونچی در میان همهمه مردم گم می شود. در هر چند قدمی که برداشته می شود یک سینما با مردم مانده در صف دیده می شوند. صدای ساندویچی های دوره گرد با بلند گوی سینماها مدام با یکدیگر تلاقی دارند: بشتابید – بشتابید سانس فوق العاده (درست شبیه به سکانس های ابتدایی فیلم گوزن ها)، دو فیلم با یک بلیط، شعله و سنگام با یک بلیط! در آنسوی خیابان آنونس فیلم سوته دلان با صدای جادویی ابوالحسن تهامی به گوش می رسد: اثری دیگر از علی حاتمی، این چهارشنبه در سینماهای کشور... بدون شک دهه های چهل تا هفتاد شمسی را می توان تاثیرگذارترین دوران سینمای ایران دانست جایی که با افول هژمونی سینمای هند آغاز می شود و با فراگیری فیلمفارسی و سپس آثار چپگرایانه و انقلابی با آثار سینمای دفاع مقدس به اوج می رسد و سیل مخاطبان را مقابل سالن های سینما جمع می کند. نمونه بارز آن فیلم عقابها ساخته ساموئل خاچیکیان است که در سال 64 ساخته می شود و بین سال های 64 تا 85 در سراسر کشور به گیشه اکران رفته و در زمانی که خبری از ویدیو، سی دی و اکران های آنلاین نیست، بیش از 10 میلیون نفر را به سالن های سینما می کشاند. در این میان سالن های سینما وعده گاه عاشقانی است که هر یک گمشده خود را در فیلم های وسترن، رومانتیک، تاریخی و کمدی و درام دنبال می کنند. ورود سینما به ایران اگر مبدا تاریخ سینمای ایران را زمان ورود دوربین فیلمبرداری به کشور بدانیم، تولد سینما به سال 1279 هجری شمسی بازمیگردد که نخستین دستگاه فیلمبرداری توسط «میرزا ابراهیم خان عکاسباشی» وارد تهران شد و در بهار 1280 نخستین تصاویر متحرک به دستور مظفرالدین شاه از شیرهای باغ وحش فرحآباد ضبط شد. شش سال بعد نخستین سالن نمایش فیلم در قهوهخانه زرگرآباد (چراغگاز) راه افتاد و فیلمی از جنگ روس و ژاپن افتتاحیه آن بود. در سال 1299 «خان بابا معتضدی» که در فرانسه تحصیل کرده بود به هنگام مراجعت با خود دوربینی آورد و توانست مناظری ضبط کند. او با همین دوربین در سال 1304 از مراسم برپایی مجلس موسسان و در سال بعد از تاجگذاری رضاشاه نخستین فیلمهای خبری را به ثبت رساند. در خلال سالهای 1286 تا افتتاح نخستین سالن سینمای به سبک امروزی (در سال 1303 به دست علی وکیلی و در گراندهتل) چند سالن از جمله فاروس، بازارچه قوام، ناصرخسرو، دارالفنون، فردوسی و مدرن به نمایش تصاویر متحرک میپرداختند و در شهرهایی همچون شیراز و بوشهر نیز یکی دو سالن چنین فعالتی را دنبال میکردند. در بیست و نهمین سال ورود سینما به کشور اتفاق مهمی روی داد که میتوان به عنوان نقطه عطف تازهای در تاریخ سینمای ایران دانست. در این سال «آوانس اوهانیان» که در مسکو به تحصیل سینما پرداخته بود، با همکاری خانبابا معتضدی اولین فیلم بلند داستانی را با نام «آبی و رابی» به تصویر کشید و 12 دی ماه در سینما مایاک تهران روی پرده رفت. با ورود سینما به زندگی اجتماعی مردم، فیلمهای خارجی نیز در سینماهای تهران و شهرستانها به نمایش درآمد، حتی به ابتکار برخی از سینماداران داستان فیلمها در ورقههایی چاپ شده و در اختیار تماشاگران قرار میگرفت، حضور زنان در سالنها هم با تشویق صاحبان سینما بیشتر میشد و یک سینما نیز مخصوص زنان افتتاح شد. با ابداع سینمای ناطق (1306- 1927) به تدریج آوازه صدا به سینمای ایران رسید و هنرمندان وطنی هم مترصد تولید فیلم ناطق در داخل شدند، و این شروعی دوباره بر پوست اندازی سالن های سینما در ایران است. سال 1311 در حالیکه سومین فیلم داستانی با نام «حاجی آقا آکتور سینما» ساخته آوانس اوگانیانس به نمایش درآمد، کمپانی «امپریال فیلم» در فکر ساخت نخستین فیلم ناطق ایرانی بود. ساخت «دختر لر» 7 ماه به طول انجامید و در نهایت زمستان 1312 در سینما مایاک روی پرده رفت. اینکه سینما مایاک چگونه سالن خود را به پخش صدای فیلم مجهز کرد داستان دیگری است اما این فیلم با استقبال عمومی مردم مواجه شد. در سال های بعد با گسترس سالن های سینما در تهران و شهرستان ها سینما به شکل صنعتی پرسود و عامه پسند درآمد که تاکنون نیز توانسته اقبال عمومی خود را حفظ کند. پرفروشترین فیلم قبل از انقلاب ایران، از نظر فروش ریالی «در امتداد شب» بود که سال ۵۶ اکران شد. این فیلم ۴ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان فروخت. البته «در امتداد شب» پرمخاطبترین فیلم قبل از انقلاب هم هست و برای اولینبار مرز یک میلیون مخاطب را در سالن سینماهای ایران شکست. قبل از آن کیمیایی در اواخر دهه ۴۰، با فیلم «قیصر» رکورد فروش را در ایران جابهجا کرده بود. قیصر که تحولی در قصهگویی سینمای عامپسند ایران بود، حدود ۵۰۰ هزار نفر را به سالن سینما کشاند تا مقام پرفروشترین فیلم دهه چهل را کسب کند و «سیامک یاسمی» را با فیلمهای پرفروشش «دالاهو» و «گنج قارون» پشتسر بگذارد. ساموئل خاچیکیان اما توانست در دهه 60 با اکران «عقابها» رکورد تازهای به نام خود ثبت کند. عقابها با فروش ۱۵ میلیون تومانی خود، توانست حدود ۱ میلیون و ۹۰۰ هزار بلیت ۸ تومانی بفروشد سینماداران را شگفت زده کند. رکورد فروش فیلم عقابها تا یک دهه بعدش شکسته نشد. تا زمانی که «کلاه قرمزی و پسرخاله» اکران شد و با بلیت ۵۰ تومنیاش، ۳ میلیون و نیم مخاطب را روی صندلی سینما نشاند. اتفاقی که تا امروز بیرقیب مانده و این فیلم را یکی از پربینندهترین فیلم تاریخ سینمای ایران کرده است. در دهه نود نیز فیلم «هزارپا» با فروش ۲۵ میلیارد تومانیاش تا به اینجا توانسته در رده فیلمهایی چون «اخراجیها»، «شهر موشهای۲» و «نهنگ عنبر۲» حدود یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر را به سینما بیاورد. سینماها ماندگار از گذشته تا به امروز در میان حافظه تاریخی علاقمندان هنر سینما، سالن های مختلف هر یک جایگاه خود را دارند از سینما کریستال که کانون اکران فیلم های هالیوودی در تهران بود تا سینماهای سپیده و آزادی و مولن روژ که خواستگاه برپایی فستیوال های داخلی و بین المللی بودند و سینما رادیو سیتی سابق که محل تجمع روشنفکران زمان خود بود و یا سینماهای جنوب شهر که خوابگاه سربازان و مسافران درراه مانده محسوب می شد. این روزها با گسترش تکنولوژی تاریخ مصرف برخی از سالن های سینما در اکران فیلم های باکیفیت، پایان یافته است. بر این اساس کیفیت بالای پخش صدا و تصویر ازیک سو و تمایل کمپانی های بزرگ فیلمسازی به پروژه های سه بعدی استاندارد سالن ها را به کلی تغییر داده است. به نوعی سلیقه مخاطبان نیز دگرگون شده ، اتفاقی که طی سال های اخیر دامنگیر بسیاری از سالن های سینمای ایران شده و به تعطیلی و ورشکستگی سینماداران دامن زده است. "کافی است سکانس تخریب سینما در فیلم سینما پارادیزو را به خاطر آورید."
اگر فیلم عاشقانهای را میشناسید که جزو بهترین فیلم های عاشقانه ی تاریخ است و آن در این لیست مشاهده نکردید ، نظرات خود را با ما در میان بگذارید! لازم به ذکر است که فیلم های حاضر در لیست 100 عنوان برگزیده از بهترین فیلم های عاشقانه تاریخ ، بدون هیچ اولویت و رتبه بندی خاصی در این مطلب آمده است.
Before Sunrise (1995)
Before Sunset (2004)
Before Midnight (2012)
اگر به دنبال تماشای یک شاهکار سینمای عاشقانه هستید، سراغ سهگانهی ریچارد لینکلتر بروید. فیلمهای “پیش از طلوع”، “پیش از غروب” و “پیش از نیمه شب” که هر کدام به ترتیب در سالهای 1995 ، 2004 و 2012 ساخته شدهاند، بدون شک بهترین فیلم ها رمانتیک تاریخ جهاناند. “ایتن هاک” و “ژولی دلپی” از آخرین دههی قرن نوزده میلادی، در قالب دو شخصیتی که به طور اتفاقی در شهر در مسیر عزیمت به شهر پاریس، در قطار با یکدیگر آشنا میشوند، شاید عاشقانهترین زوج سینمایی جهان باشند که پس از گذشت نزدیک به 20 سال، دوباره در قالب شخصیتهای جیمز و سلین، در مقابل هم پشت دوربین رفتهاند.
این سه گانهی عاشقانه با درونمایهی فلسفی ، تنها گفتگوی دو شخصیت را به تصویر میکشد که در خلال صحبتهایشان با وجود تمام تناقضات شخصیتیشان، شیفتهی یکدیگر میشوند. دومین بار پس از گذشت ده سال، در فیلم Before Sunset در کنار یکدیگر حضور پیدا میکنند. حایی که انگار به وصال میرسند. اما برای سومین بار در فیلم Before Midnight این دو شخصیت در قاب دوربین لینکلتر ظاهر میشوند. اگر به دنبال دیدن یک مجموعه فیلم عاشقانه و فلسفی هستید، تماشای این سهگانه را از دست ندهید.
City Lights (1931)
شاید با خودتان بگویید که سینمای صامت چارلی چاپلین را چه به لیست بهترین فیلم های رمانتیک؟ شاید هم حرف شما بیراه نباشد. اما من از شما میپرسم چطور میتوانید عشق کوتولهی ولگرد به زن نابینا در فیلم “روشناییهای شهر” را نادیده بگیرید؟ به ویژه که این فیلم نه تنها فیلم درجه یک کمدی و عاشقانه که یکی از بهترین فیلم های تاریخ است.
Anna Karenina (2012)
تام استاپارد نمایشنامه نویس معروف بریتانیایی بر اساس رمان مشهور “لئو تولستوی” فیلمنامهای اقتباسی را به نگارش درمیآورد که با کارگردانی فوقالعادهی جو رایت، داستانی عاشقانه و پر پیج و خم را با تصویر میکشد که بیشتر از این که یک فیلم به حساب بیاید، شبیه به یک تئاتر عاشقانه است. فیلم ” آنا کارنینا” قطعا یکی از برترین فیلم های عاشقانه و رمانتیک جهان است که داستانی عاشقانه، از جنس احساسات عاشقانهی زنی از طبقهی بالادست جامعهی روسیه را به نمایش میگذارد.
Lust, Caution (2007)
آنگ لی در فیلم “شهوت، احتیاط” یک تریلر عاشقانه و جنایی متفاوت را با فضای اروتیک در هم میآمیزد و یکی از بهترین فیلم های عاشقانهی تاریخ سینما را میسازد. این فیلم که داستان زنی در دهه 1930 در هنگ کنگ را به تصویر میکشد که عاشق یک مأمور اطلاعاتی میشود. فیلم Lust, Caution در دسته فیلمهای NC-17 منتشر شده که تماشای آن برای افراد زیر 18 سال توصیه نمیشود. این فیلم توانست جایزهی شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز را از آنِ خود کند.
The Notebook (2004)
فیلم عاشقانه ” دفترچه خاطرات” بر اساس رمانی به همین نام به قلم نیکلاس اسپارکس ساخته شده است که خاطرات عاشقانهی زوجی را در گذر سالها از جوانی تا پیری را روایت میکند. پلان بوسیدن ریان گاسلینگ و ریچل مک آدامز در زیر باران، یکی از عاشقانهترین پلان های سینمایی تاریخ است. فیلم The Notebook از آن دسته فیلم های عاشقانه ای است که اشک هر بینندهای را درمیآورد.
A Star Is Born (2018)
A Star Is Born (1976)
A Star Is Born (1954)
A Star Is Born (1937)
اگر به دنبال داستانی عاشقانه در مورد افرادی هستید که استعداد و به دنبالهاش به شهرت رسیدن آنها، رابطهی عاشقانه و زندگیشان را از هم پاشیده، میتوانید سراغ مجموعه فیلم های عاشقانه A Star Is Born بروید. نسخهی اصلی این فیلم در سال 1937 با بازی جانت گینور و فردریک مارچ منتشر شده است. نسخهی دوم این فیلم در سال 1954 با بازی جودی گارلند و جیمز میسون منتشر شده است. این فیلم با همان قصه در سال 1976 با بازی باربرا استرایسند و کریس کریستوفرسون بازسازی شده است. اما شاید موفقترین فیلم عاشقانهای که با نام “ستارهای متولد شده است” منتشر شده است، فیلمی است به کارگردانی و تهیه کنندگی بردلی کوپر که با همراهی لیدی گاگا، نقش دو عاشق این فیلم را بازی میکنند و آهنگ معروف “Shallow” را در آن اجرا میکنند.
Eternal Sunshine of the Spotless Mind (2004)
Eternal Sunshine of the Spotless Mind تمام قوانین فیلم های عاشقانه را نقض میکند. فیلم سینمایی “درخشش ابدی یک ذهن پاک” با فیلمنامهای قدرتمند به قلم چارلی کافمن، داستان عاشقانهای را روایت میکند که در آن جودل با بازی جیم کری در تلاش برای از بین بردن خاطرات عاشقانهاش است. در سوی دیگر کلمنتین با بازی کیت وینسلت هر بار در حافظهی جویل با رنگ موی جدیدی ظاهر شده و انگار احساسات عمیق جودل به او اجازه داده تا برای همیشهی عمر، حتی در ویرانههای ذهنش، حضوری جاودانه داشته باشد. این فیلم به انتخاب منتقدین امپایر به عنوان بهترین فیلم سال انتخاب شده و در تمامی لیست های منتشر شده از بهترین فیلم های سینمایی عاشقانه، در رتبههای بالا قرار گرفته است.
The Umbrellas of Cherbourg (1964)
ژاک دمی در فیلم “چترهای شربورگ” یکی از بهترین فیلمهای موزیکال عاشقانه تاریخ سینما به نمایش میگذارد. کاترین دنو و میشل لوگران نوازنده و آهنگساز افسانهای فرانسوی برای این فیلم سنگ تمام گذاشتهاند و آنقدر همه چیز در این فیلم عاشقانه درست است که هم نخل طلای جشنواره کن را برد و هم جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان آکادمی اسکار. پس اگر هنوز این فیلم را ندیدهاید وقت را غنیمت بدانید و لذت تماشای یکی از فیلمم های رمانتیک و ماندگار تاریخ جهان را از دست ندهید.
Moulin Rouge (2001)
عشق چیز پر زرق و برقی است؟ عشق ما را به جایی که متعلق هستیم بلند میبرد؟ فیلم “مولن روژ” این سوالها را در ذهن مخاطب ایجاد میکند و در جواب به آنها میگوید “تمام چیزی که تو نیاز داری عشق است”. فیلم عاشقانه و موزیکال Moulin Rouge! به کارگردانی باز لورمن و با بازی مکگرگور، نیکول کیدمن و جیم برادبنت یک سه گانهی عشقی را میسازد که در یک طرف ستارهی موسیقی کافه مولن روژ قرار دارد و در آن سوی دیگر، دو مرد که یکی نویسندهای بیچیز است و دیگری شخصی متمول. سرانجام این جدال عاشقانه، چیزی جز حقیقت و صداقت در احساسات نیست و فاتح این مبارزه، کسی است که قلب راسختری برای عشق ورزیدن دارد. فیلم Moulin Rouge یکی از بهترین فیلم های عاشقانهی جهان است که جایزهی بهترین کارگردانی آکادمی اسکار و بهترین فیلم را در جشنوارهی گلدن گلوب از آن خود کرده است.
Jules and Jim (1962) از بهترین فیلم های عاشقانه
فرانسوا تروفو در فیلم سینمایی “ژول و جیم” سینمای موج نوی فرانسه را با فضای رمانتیک فیلمهای عاشقانه پیوند میزند. مثلث عشقی میان ژول، جیم و کاترین در گذر سالهای جنگ جهانی اول در سه کشور فرانسه و اتریش و آلمان این فیلم را به یکی از خالصترین فیلمهای حاضر در لیست بهترین فیلم های رمانتیک جهان تبدیل کرده است.
Titanic (1997)
یکی از عاشقانه ترین فیلم ها تاریخ سینما ” تایتانیک” است. فیلمی که همهی ما خاطراتی از نوارهای VHS ضبط شده از این فیلم داریم. فیلم Titanic با 11 جایزه، یکی از رکودداران بیشترین دریافت جایزه از آکادمی اسکار است. فیلمی با حضور دو عاشق دیوانه وار با نامهای جک و رز با بازی خیره کنندهی لئوناردو دیکاپریو و کیت وینسلت، که با داستان غم انگیز غرق شدن کشتی تاریخی تایتانیک پیوند خرده است. هر زمان قصد داشتید به تماشای فیلم تایتانیک که به عقیدهی اکثر منتقدان بهترین فیلم عاشقانه تاریخ است، بنشینید، حتما یک جعبه دستمال کاغذی را در کنار خود داشته باشید!
(1939) Gone with the wind یکی از ماندگارترین بهترین فیلم های عاشقانه
فیلم سینمایی “بر باد رفته” روایتگر داستانی عاشقانه همزمان با جنگ داخلی آمریکاست. بر باد رفته برای عاشقان ادبیات کلاسیک نام آشنایی است. بله. درست حدس زدهاید. این فیلم بر اساس رمان مارگارت میچل به کارگردانی ویکتور فلمینگ ساخته شده است که یکی از بهترین فیلم های رمانتیک تاریخ سینماست
Cinema Paradiso (1988)
از یک سو عشق به سینما و از سوی دیگر عشق آتشین سالواتوره به آلفردو، یک عاشقانهی ناب را در تاریخ سینما رقم زده است. فیلم “سینما پارادیزو” که موفق به دریافت جایزهی بهترین فیلم آکادمی اسکار شده است، یکی از بهترین فیلم های رمانتیک تاریخ سینماست. Cinema Paradiso فیلمی است سرشار از احساس و عشق به سینما به کارگردانی جوزپه تورناتوره و با بازی فیلیپ نوآره نامی است که در تمامی لیست هایی که به معرفی بهترین فیلم های عاشقانه میپردازند، یکه تازی میکند..
Like Water for Chocolate (1992)
فیلم سینمایی “مثل آب برای شکلات” یک فیلم با تم رئالیسم جادویی است که داستان عاشقانهی زنی به نام تیتا را روایت میکند که به صورت مخفیانه، عاشق برادر همسرش شده است. فیلم Like Water for Chocolate به کارگردانی آلفونسو آرائو و بازی مارکو لئوناردی، لومی کاوازوس و داوید اوستروسکی یکی از بهترین فیلم های رمانتیک است که به محصول کشور اسپانیاست.
Dirty Dancing (1987)
Dirty Dancing یکی از فقط سه فیلم سینمایی عاشقانه است که در دور اول سری فیلم های Netflix با نام The Movies That Made Us به اکران درآمد است. فیلم سینمایی “رقص کثیف” یکی از بهترین فیلم های عاشقانه است که با بیش از نیمی از فیلم را صحنههایی از رقص دو کاراکتر اصلی فیلم با بازی پاتریک سویزی و جنیفر گری تشکیل داده است. جنیفر گری عاشقانه و دیوانهوار هر کاری انجام میدهد تا در آغوش تمسخرآمیز مربی رقص خود قرار گیرد. پلان رقص آنها در آسانسور یکی از به یادماندنی ترین صحنههای فیلم های رمانتیک تاریخ است.
Love Story (1970) منتخب زیباترین فیلم های عاشقانه
“عشق یعنی هرگز لازم نیست بگویید متاسفم”. این دیالوگ تاریخی فیلم “داستان عشق” است. حتی اگر این فیلم را ندیده باشید، حتما موسیقی به یادماندی Love Story را بارها شنیدهاید. فیلم سینمایی Love Story یک داستان عاشقانهی تراژیک است که صد در صد اشک شما را در میآورد. اریک سیگال که رمان بسیار پرفروشی به همین نام نوشته است، فیلم نامه داستان عشق” را مینویسد و کارگردانی آن را به آرتور هیلر واگذار میکند تا یکی از عاشقانهترین فیلم های سینمایی تاریخ را بسازد.
Casablanca (1942)
فیلم عاشقانه “کازابلانکا” نیاز به معرفی ندارد. شعلهی یک عشق قدیمی، در یک مکان عجیب و غریب، نوای آشنای یک پیانو و شهر جنگ زده و تضاد انتخاب میان عشق جاودانه به یک زن و عشق به میهن، تنها بخشی از ظرافتهای عاشقانه در فیلم کارگردانی مایکل کورتیز است که در سال ۱۹۴۲ تولید شدهاست. ستارگان این فیلم هامفری بوگارت، اینگرید برگمن و پل هنراید هستند. یک فیلم عاشقانه کلاسیک که جایزهی بهترین فیلم آکادمی اسکار را به خانه برده است. بارها و بارها در نظرسنجیهای مختلف، کازابلانکا به عنوان بهترین فیلم رمانتیک و عاشقانهی جهان شناخته شده است.
Love (2015)
گاسپار نوئه، شاید اروتیکترین فیلم عاشقانه ی تاریخ سینما را ساخته است. فیلم سینمایی “عشق” خیانت و عشق راستین را در هم میآمیزد و اندیشههای فلسفی را با صنت پورن ترکیب میکند. یک هشدار جدی در مورد فیلم سینمایی Love، این است که اصلا نباید این فیلم را در حضور اعضای خانواده دید. تماشای حتی یک لحظه از آن برای افراد زیر 18 سال هم توصیه نمیشود. فیلم “عشق” بیپرده روابط جنسی و رابطهی آن با احساسات عمیق عاشقانه را به چالش میکشد.
Mahogany (1975)
فیلم رمانتیک “ماهوجانی” با بازی دیانا راس و کارگردانی بری گوردی داستان زنی را روایت میکند که به یکی از ستارگان طراحی مد تبدیل میشود. این بار هم یک مثلث عشقی، روایت فیلم Mahogany را میسازد.تریسی در جدال عاشقانهی بین شان با بازی آنتونی پرکینز که یک عکاس حرفهای لباس است و برایان با بازی بیلی دی ویلیامز که یک فعال سیاسی است، باید یکی را انتخاب کند. فیلم Mahogany از دیگر فیلمهایی است که در لیست معرفی بهترین فیلم های رمانتیک جهان قرار دارد.
Blue Valentine (2010)
این فیلم سینمایی به کارگردانی درک سیانفرنس یکی از محبوب ترین فیلم های عاشقانه در آمریکا و طبع آن در سرتاسر جهان است. “ولنتاین غمگین” نام فیلمی است که حتی در لیستهای ده تایی از بهترین فیلم های رمانتیک به انتخاب منتقدان، همیشه جایی را برای خود باز کرده است.
Amour (2012)
فیلم برندهی نخل طلای جشنوارهی کن در سال 2012 را مگر میشود در لیست بهترین فیلم های عاشقانه جا نداد؟ فیلمی به کارگردانی میشائیل هانکه، کارگردان مشهور فرانسوی که برای ساخت فیلم رمانتیکش سراغ یک زوج جوان و زیبا نرفته. او عشق را در سنین پیری دنبال میکند. جایی که شاید عشاق فیلم تنها یک قدم با مرگ فاصله دارند. فیلم سینمایی “عشق” بهترین فیلم سال 2012 از نگاه جشنوارهی کن و اکثر منتقدان سینمایی است.تماشای این فیلم را از دست ندهید.
Three Colours: Blue (1993)
Three Colours: White (1994)
Three Colours: Red (1994)
سه گانهی رنگهای کیشلوفسکی، کارگردان فقید لهستانی، تنها فیلمهای عاشقانه نیستند. کیشلوفسکی فلسفه، تاریخ و هنر را در هم میآمیزد و در بستری عاشقانه، رنگها را روی بوم نقاشی فیلمهایش پیاده میکند. سفید، قرمز و آبی سه فیلم محصول مشترک لهستان و فرانسه هستند، که در آن داستانهایی عاشقانه از جنس وصال و جدایی روایت میشود. شاید هر سه فیلم در ژانر فیلمهای رمانتیک قرار نگیرند، اما قطعا دو فیلم سفید و آبی جزو عاشقانه ترین فیلم های تاریخ سینما هستند.
On Body and Soul (2017)
فیلم سینمایی ” در روح و جسم” یک فیلم خیالانگیز عاشقانه است. زوج عاشقی که نه در کالبد انسانی که در کالبد گوزنهایی سرگردان در جنگلی سرسبز یکدیگر را در خو.ابهایشان ملاقات میکنند. اگر میخواهید بیشتر با این فیلم عاشقانه، که جایزهی بهترین فیلم از جشنوارهی برلی را به خانه برده است، آشنا شوید. در بخش اشعار سینما، نقد کاملی در مورد فیلم در جسم و روح بخوانید.
Doctor Zhivago (1965)
فیلم سینمایی “دکتر ژیواگو” بر اساس رمانی به همین نام به قلم بوریس پاسترناک ساخته شده است که روسیهی پیش از جنگ جهانی اول را روایت میکند. این رمان برندهی جایزهی نوبل ادبی شده است. دیوید لین کارگردانی این فیلم طولانی که دیدن آن بیش از سه ساعت طول میکشد را کارگردانی کرده است. فیلم سینمایی Doctor Zhivago بدون شک یکی از بهترین فیلم های رمانتیک تاریخ سینماست.
The English Patient (1996)
فیلم “بیمار انگلیسی” با بازی رالف فاینس و ژولیت بینوش، فیلم عاشقانه ای است که جایزه بهترین فیلم آکادمی اسکار را از آن خود کرده است. داستان عاشقانهی یک پرستار و مجروح جنگی در خلال جنگ جهانی دوم که با کارگردانی دقیق و هنرمندانهی آنتونی مینگلا به یکی از ماندگارترین و بهترین آثار سینمای رمانتیک تبدیل شده است.
An Affair to Remember (1957)
یک عاشقانه کلاسیک با یک درس ارزشمند ” قبل از عبور از جاده به هر دو راه نگاه کنید”. کری گرانت و دیورا کار دوعاشقان متضادی هستند که در یک سفر دریایی به دنبال یکدیگر میآیند. بزرگترین مشکل هر دو این است که شریک زندگیشان در خانه انتظار بازگشت آنها را میکشند. این زوج پیمان میبندند که اگر هنوز یکدیگر را دوست داشتند، در بالای ساختمان امپایر استیت دیدار کنند. اما تری پس از یک سانحهی رانندگی دیدار دوباره را از دست میدهد و فیلم “عشق بازی به یادماندنی” را به یکی از تراژیکترین فیلم های عاشقانه تاریخ تبدیل میکند.
I’m Thinking of Ending Things (2020)
آخرین فیلم چارلی کافمن، رابطه را نه با احساس، نه با قلب، بلکه با مغزی وسوسه برانگیز و به دور از هر گونه حس به چالش میکشد. فیلمی که با وجود اینکه عشق را در آن به راحتی میتوانید ببینید، به پایان دادن آن احساسات عاشقانه هم میاندیشید. فیلم ” من به پایان دادن اوضاع فکر میکنم” یکی از بهترین فیلم های عاشقانه تولید شده در سالهای اخیر است.
From Here to Eternity (1953)
حتی اگر این فیلم را ندیده باشید ، احتمالاً در کلیپهای مختلف که با هدف ادای احترام به سینمای کلاسیک ساخته شده است، صحنههایی بوسهی عاشقانه در میان امواج طوفانی دریا در فیلم From Here to Eternityرا دیدهاید. اگر میخواهید علاوه بر این پلانهای عاشقانه در مورد داستان فیلم “از اینجا تا ابدیت” را بدانید، همین کافی است که بگویم حوادث یک پایگاه نظامی در دورهی زمانی منتهی به حمله به پرل هاربر را به تصویر میکشد. فیلم “از اینجا تا ابدیت” یکی از عاشقانه ترین فیلم های تاریخ سینماست.
Blue Is the Warmest Color (2013)
فیلم برندهی طلایی نخل کن، با نگاهی لطیف و کاملا رمانتیک، روابط همجنس گرایانه بین دو زن با نقش آفرینی ادل اگزارکوپولوس و لئا سدو را به تصویر میکشد. فیلم عبدللطیف کشیش با نام “آبی گرمترین رنگ است” در اوج جنبشهای حمایت از همجنسگرایان، تصویری رئالیستی از رابطهی دو دگرباش جنسی را به تصویر میکشد.
Splendor in the Grass (1961)
این اولین نقشآفرینی سینمایی وارن بیتی است و او در یک فیلم رمانتیک و عاشقانه که در اواخر دهه 20 و آغاز دهه 30 اتفاق میافتد ، در مقابل ناتالی وود درخشان بازی میکند. فیلم سینمایی “شکوه علفزار” شاید از این نظر جذاب باشد که دیدگاههای جامعهی آمریکایی در آن زمان و چگونگی ساختار روابط عاشقانهی آنها را به تصویر میکشد. فیلم Splendor in the Grass (1961) یکی از بهترین فیلم های رمانتیک تاریخ سینماست.
(Ghost (1990
به نظر شما میشود عشق و سفالگری را در قالب یک فیلم سینمایی با فضایی اروتیک درهم آمیخت؟ پاتریک سوئیز و دمی مور این کار را میکنند. سوئیز قهرمان این داستان عاشقانه است ، که پس از ارتکاب قتل دوباره به خانه میآید تا در کنار معشوقهتش به عزاداری بپردازد. فیلم سینمایی “روح” یکی از بهترین فیلم های رمانتیک تاریخ سینماست که اشک و لبخند را در هم میآمیزد و شکوه دیگری را در سینمای رمانتیک به تصویر میکشد.
Roman Holiday (1953)
فیلم “تعطیلات رومی” یکی از فیلم های عاشقانه کلاسیک است. فیلمی با هنرنمایی آدری هپبورن که به خاطر آن جایزهی اسکار را به خانه برده است. او در این فیلم نقش شاهزادهای را بازی میکند که تصمیم دارد به تنهایی در رم به گشت و گذار بپردازد، جایی که او با روزنامه نگاری که نقش آن را گریگوری پک بازی میکند، آشنا میشود. اگر به دنبال تماشای یک فیلم رمانتیک سیاه و سفید هستید، فیلم Roman Holiday بهترین انتخاب است.
The Way We Were (1973)
در ملودرام سیدنی پولاک، رابرت ردفورد و باربرا استرایسند نقش زوجی بازی میکنند که هرگز برای یکدیگر مناسب نبودند و در نهایت با هم نمیماندند. آنها شبیه به دو قطب آهن ربا به یکدیگر جذب میشوند، اما لزوماً نتیجه نمیگیرند. داستان فیلم بیشتر در فلاش بک تعریف میشود و نشان میدهد که در آنجا اوقات خوبی نیز وجود داشته است. تمرکز داستان بر روی افرادی است که علیرغم سیاستهای تلخ تعریف شده، سعی در ایجاد یک رابطه دارند. آهنگ maudlin که در فیلم “روزهای خوب زندگی ” به اجرا درآمده یکی از پربازدیدترین آهنگها در تمام دورانها است.
Phantom Thread (2017)
پل توماس اندرسون در شاهکار سینمایی دیگری با حضور دنیل دی لوئیس، یکی از بهترین فیلم های عاشقانه تاریخ سینما را رقم میزند. فیلم سینمایی “رشته خیال” که با نام “موضوع فانتوم” هم شناخته میشود، یک عاشقانهی ناب است. یک عاشق خیاط و یک معشوق مدل، ترکیب بی بدیل و عاشقانهای را رقم زدهاند که با کارگردانی هنرمندانهی اندرسون و بازی بینقص دیلوئیس شاید این فیلم را به بهترین فیلم عاشقانه سالهای اخیر سینمای جهان تبدیل کرده است. اگر این فیلم را ندیدهاید، تماشای تمام فیلمهای دیگر لیست بهترین فیلم های رمانتیک تاریخ سینما را کنار بگذارید و اول از همه این فیلم را ببینید.
Sliding Doors (1998)
کمدی رمانتیک “درهای کشویی” فیلمی به کارگردانی پیتر هویت است که با نوع روایت خاض خود، یکی از بهترین فیلم های عاشقانهی جهان را بر روی پردهی نقرهای به تصویر کشیده است. پالترو و جان هانا با بازی فوقالعادهی خود به فیلم حرارت زیادی دادهاند. فیلمی بدون به تصویر کشیدن صحنههای جنسی که تمام تمرکزش بر روی روایت قصه است.
Thirst (2009)
به نظر شما عشق ورزیدن یک خون آشام به یک انسان چه شکل و شمایلی دارد؟ جواب این سوال را در فیلم ترسناک و رمانتیک کارگردان سرشناس کردهی جنوبی یعنی پارک چان ووک میتوانید بیابید.. فیلم عطش نه تنها یکی فیلم عاشقانهی ناب است، که یکی از بهترین فیلمهای سینمای آسیای شرقی است که با ترکیب ژانر وحشت و رمانتیک، یکی از بهترین فیلمهای عاشقانهی تاریخ سینما را ساخته است. اگر میخواهید بیشتر با فیلم عظش آشنا شوید، در بخش اشعار سینما نقد این فیلم را بخوایند.
Romeo + Juliet (1996)
ویلیام شکسپیر، شاهکار عاشقانهای به نام رمئو و ژولیت را خلق میکند. نمایشنامهای که تاکنون بیشتر از دهها فیلم بر اساس آن ساخته شده است. اما یکی از مهمترین فیلمهایی که داستان رومئو و ژولیت را روایت میکند، فیلم باز لورمن است. فیلمی با حضور ستارگانی همچون لئوناردو دیکاپریو، کلیر دینز، برایان دنهی، جان لگویزمائو و پیت پاستویت که با تم پیراهن هاوایی، تپانچه و عینکهای رنگی، شبیه به موزیسینهای دههی 90 داستان عاشقانهاش را روایت میکند. رومئو و ژولیت سوژهی تعداد زیادی از فیلمهای عاشقانه بودهاند، اما از بین آنها فیلم لورمن یکی از بهترین هاست.
Sleepless in Seattle (1993)
یک فیلم عاشقانه، از دو دلباختهای که به دور از یکدیگر زندگی میکنند. فیلم سینمایی “بی خواب در سیاتل” به کارگردانی نورا افرون قصهی عاشقانهی سام با بازی تام هنکس و آنی با بازی مگ ریان را روایت میکند که یکی در سیاتل بیخواب و غمگین است و دیگری در بالتیمور حوصلهاش سر رفته. آنها از طریق پخش رادیویی و نامههایی که با ماشین تحریر تایپ میشوند، با هم پیوند برقرار میکنند. فیلم Sleepless in Seattle یکی از بهترین فیلم های عاشقانه جهان است که رنج دوری و تاب و تحمل برای به هم رسیدن را به زیبایی به نمایش میگذارد.
Manhattan (1979)
منهتن شاید بهترین فیلم عاشقانه ی وودی آلن باشد. فیلمی که راوی داستان عاشقانهای در یکی از معروفترین محلههای نیویورک است و موسیقی بینظیر جورج گرشوین رنگ و بوی عجیبی به این فیلم عاشقانه داده است. در این فیلم وودی آلن نقش مردی 40 ساله را بازی میکند که بعد از دوبار شکست در زندگی مشترکش که منجر به طلاق شده ، این بار عاشق دختری 17 ساله با بازی فوقالعادهی داین کیتن میشود. گرشوین بعد از ساخته شدن این فیلم در یک مصاحبهی مطبوعاتی در مورد وودی آلن میگوید : ” نیویورک همیشه شهر او بوده و برای همیشه نیز خواهد بود.”
Paterson (2016)
باز هم نام شهری در آمریکا، سوژهی یک فیلم عاشقانه میشود. شهر “پترسون” در نیوجرسی، محلی است که روایتگر داستان عاشقانهی دو زوج است که آدام درایور و گلشیفته فراهانی بازیگران آن هستند. فیلم عاشقانهی Paterson یکی از شاخصترین آثار جیم جارموش است که در جشنوارهی فیلم کن خوش درخشید. برای ما شاید جذابیت تماشای این فیلم با حضور گلشیفتهی سینمای ایران چندین برابر باشد. پس اگر تا به حال این فیلم رمانتیک را ندادهاید، بی معطلی به سراغ دانلود یکی از بهترین فیلم های عاشقانه رفته و به تماشای آن بنشینید.
La La Land (2016)
یک فیلم موزیکال عاشقانه به کارگردانی دیمین شزل که بازی فوقالعادهی رایان گاسلینگ و اما استون، رنگ پر حرارت عشقی ناکام را به آن زده است. فیلم سینمایی “لالالند” فیلمی است که تک تک لحظاتش با عشقی عمیق پیوند خورده است. شاید تماشای بهترین فیلم موزیکال عاشقانه در بین تولیدات سال های اخیر سینما، بهترین انتخاب برای کسانی باشد که دوست دارند در کنار دیدن یک فیلم عاشقانهی عالی، موزیک های فوقالعادهای را بشنوند. پیش از رسیده سکانس تلخ و نگاه خیرهی پایانی دو معشوق فیلم، مراقب چینی شکستنی قلبتان باشید.
Empty House (2004)
فیلم سینمایی “خانه خالی” که با نام انگلیسی 3iron هم شناخته میشود شاهکاری سینمایی رمانتیک و عاشقانه به کارگردانی کیم کی دوک است. کیم کی دوک در این فیلم عشق را از قالب جسمانیاش خارج کرده و ماهیت عشق را با روح پیوند میزند. هیچ چیز دیگری در مورد این فیلم نمیتوان گفت. چرا که اگر بخواهیم در مورد فیلم “خانه خالی” صحبت کنیم، در این مجال نمیگنجد و با چند سطر توضیح کلام الکن میماند. پس بهتر است توصیهی من را بپذیرید و به تماشای یکی از بهترین فیلم های رمانتیک تاریخ سینما بنشینید و اگر توانستید در چند خط حرفی از این فیلم بزنید، حتما آن را برای من هم کامنت کنید.
The Philadelphia Story (1940)
بازگشت پیروزمندانه برای “کاترین هپرون” پس از یک سری نقش آفرینی ناامیدکننده در فیلم کلاسیک عاشقانه “داستان فیلادلفیا” یک اتفاق دوست داشتنی برای طرفدارانش بود. نمایشنامهی “داستان فلادلفیا” برای اجرا در برادوی و مخصوص او نوشته شده بود و کاترین با حمایت هوارد هیوز بر اقتباس آن نظارت داشت. این فیلم روایتگر یک مثلث عشقی است که نقش رقبای آن را کری گرانت و جیمز استوارت بازی میکنند. البته شاید بهتر باشد آن را یک چهارضلعی عاشقانه در نظر گرفت چرا جان هوارد نیز در آنجا حضور دارد. جورج کوکر با کارگردانی شایستهاش توانسته فیلمی بسازد که نمیتوان در لیست بهترین فیلم های عاشقانه جهان ، آن را معرفی نکرد.
Her (2013)
عشق خواکین فونیکس در آیندهای نزدیک به یک سیستم عامل الکس چه سرانجامی برایش رقم میزند؟ شما میتوانید این فرضیه را مسخره در نظر بگیرید،، اما اسپایک جونز و بازیگرانش از جمله اسکارلت جوهانسون (به عنوان صدایی که از یک هوش مصنوعی بیرون میآید) این کار را با احساس واقعی انجام میدهند. این فیلم آینه سیاهی است که شما هرگز دلتان نمیخواهد خودتان را در آن تماشا کنید. فیلم “او” شاید بهترین نمونهای از اشتراک دو ژانر سینمای رمانتیک و سینمای علمی و تخیلی است. در این فیلم شاهد عشق عمیق یک انسان به یک کامپیوتر خواهید بود!
Cold War (2018)
شاید هیچ کسی نتواند شبیه به پاول پاولیکوفسکی لهستانی داستان یک عشق جاودانه را با مناسبات سیاسی و جنگ سرد و ویرانگری که دههها جهان را در تضاد با ایدئولوژیهای سیاسی قرار داده، در هم بیامیزد و یکی از بهترین فیلم های عاشقانه تاریخ را خلق کند. زولا با بازی جوانا کولیگ خوانندهای است که وینتر با بازی توماس کوت، شیفتهی صدای او میشود و همین آغاز شور و حرارت عاشقانهای بی وصف است. یک فیلم سیاه و سفید عاشقانه که حتی اگر فرصت دیدن آن را که کمتر از 90 دقیقه است ندارید، توصیه میکنم حتما موسیقی فیلم جنگ سرد با صدای جوآنا کولیگ را بشنوید و خواهید دید که چطور این صدا میتواند قلب شما را به لرزه بیاندازد.
Say Anything… (1989)
کامرون کرو اولین کارگردانی خود را با این فیلم آغاز کرد. فیلمی با بازی جان کوزاک لوید و دبلر فوراً در فیلم “هر چیزی خواستی بگو…” مسیر عشقی دردناک را به تصویر میکشند. نام این فیلم همیشه در لیست معرفی بهترین فیلم های رمانتیک، به چشمک میخورد.
Only Lovers Left Alive (2013)
یک فیلم دیگر از جیم جارموش. فیلم “تنها عاشقان زنده میمانند” هم با موضوعیت خون آشامها سراغ یک ماجرای عاشقانه رفته. خونآشام های فیلم جارموش شاید از انسانها تنفر داشته باشند، اما این را بهانهای برای آشامیدن خونشان نمیدانند. پیام فیلم از اسم آن واضح است. تنها عاشقان زنده میمانند. به نظر شما میشود در لیست بهترین فیلم های عاشقانه، از فیلمی که اینچنین عشق را فریاد میزند، دل کند؟ حالا اگر هنوز شک دارید که با یک فیلم رمانتیک و به شدت احساسی روبرو هستید، موزیک این فیلم یعنی آهنگ “حل” از یاسمین حمدان را بشنوید و بعد از آن قضاوت با خودتان!
Obvious Child (2014)
بازی خیره کنندهی جنی اسلیت بیشتر از یک فیلم کمدی عاشقانه را برای شما به نمایش میگذارد. این فیلم از آن دسته فیلم های عاشقانه ای است که خنده را میهمان لبهایتان میکند.
Far from the Madding Crowd (2015)
فیلم سینمایی “به دور از اجتماع خشمگین” به کارگردانی توماس وینتربرگ، شاید بیش از آنکه یک فیلم رمانتیک باشد، یک فیلم درام است که داستان زنی که در دهکدهی دورافتادهای زندگی میکند را روایت میکند که میخواهد پا به پای مردان در مزرعهی پدریاش کار کند. شاید تنها مانع او برای عشق و عاشقی کردن همین روحیهی مردانهاش باشد که بیش از هر چیزی به استقلال شخصیاش اهمیت میدهد. اما در آن سوی دیگر او عشاق زیادی دارد. از بزرگترین سرمایهداران گرفته تا کارگرانی که برایش کار میکنند.او حتی یک بار ازدواج ناموفقی را تجربه میکند اما برای تماشای یکی از دلچسبترین بوسههای عاشقانه تاریخ سینما تا پایان فیلم صبر کنید.
Crazy Stupid Love (2011)
زوج سینمایی رایان گاسلینگ و اما استون، پیش از درخشش بینظیرشان در فیلم لالاند، در فیلم عاشقانه و کمدی دیگری با نام “عشق دیوانه وار و احمقانه” به ایفانی نقش پرداختهاند. این فیلم به کارگردانی گلن فیکارا و جان ریکوئا و نویسندگی دن فوگلمن، داستان زوجی را روایت میکند که پس از 25 سال زندگی مشترک، خود را در رابطهی عاشقانهشان ناکام میدانند.
The Science of Sleep (2006)
فیلم “علم خواب” که برگردان آن از زبان فرانسه به نام “علم رویا” هم معنی میشود، یک فیلم کمدی، علمی تخیلی و رمانتیک است. این فیلم سورئالیستی به نویسندگی و کارگردانی میشل گاندری که پیش از این فیلم “درخشش یک ذهن پاک” ساخته است، این بار یکی دیگر از بهترین فیلم های عاشقانه تاریخ سینما را به نمایش درآورده. این فیلم با بازی گئل گارسیا برنال، شارلوت گینسبورگ ، میو-میو داستان روایتگر یک داستان عاشقانهی رویایی از شاهزادهای با اسب سفید است.
Pretty Woman (1990)
ویویان با بازی جولیا رابرتس با ادوارد با بازی ریچارد گییر، وارد معاملهای متفاوت میشود ، فیلم سینمایی “زن زیبا” تقابل یک قلب طلایی و یک سرمایه گذازی عاشقانه را به تصویر میکشد. شاید در ابتدای فیلم رابطهی عاشقانه با یک فاحشه، غیر ممکن به نظر برسد و تنها مقاصد تجاری رابطهی این دو را شکل دهد، اما با گذشت مدت کوتاهی درهای جدیدی به روی آنها باز میشود. فیلم “زن زیبا” یکی از بهترین فیلم های کمدی عاشقانه تاریخ سینماست.
The Apartment (1960)
بیلی وایلدر در اوج قدرت خود جک لمون و شرلی مک لاین را بازیگران نقشی در نظر میگیرد که علاوه بر احساسات عاشقانه، تنهایی ، ناامیدی و یافتن خود را در جهانی که کسی به فکر شما نیست را در قاب نقرهای سینما به تصویر میکشد. یکی از بهترین فیلم ها کلاسیک عاشقانهی جهان فیلم “آپارتمان” است که موفق به بردن پنج جایزه از آکادمی اسکار، به ویژه جایزهی بهترین فیلم شده است.
Groundhog Day (1993)
فیلم “روزگراندهاگ” که با نام فارسی “موش خرما” هم شناخته میشود، یک فیلم کمدی عاشقانه به کارگردانی هارولد رامیس و بازی بیل مری و اندی مکداول است. داستان این فیلم عاشقانه، زندگی یک خبرنگار تلوزیونی را روایت میکند که به خاطر گرفتن گزارش از روز جشن موش خرما، به شهر کوچکی میرود. اما فقط در فاصلهی 24 ساعت میفهمد که در یک لوپ زمانی گیر افتاده و هر روز که از خواب بیدار میشود همان روز دوم فوریه، یا روز جشن موش خرماست. او که عاشق دختری در تیم خبری خود شده، هر روز با همان مسائل تکراری دست و پنجه نرم میکند. تماشای یکی از بهترین فیلم های کمدی و عاشقانه ، علاوه بر اینکه شما را به خنده وامیدارد، به خاطر فیلمنامهی قدرتمندش هر لحظه شما را متعجب خواهد کرد.
Amelie (2001)
فیلم رمانتیک ” سرنوشت شگفتانگیز املی پولن” به نویسندگی گیوم لورن و کارگردانی ژان پیر ژونه یکی از فیلم هایی است که هر کجا لیستی از بهترین فیلم های عاشقانه معرفی شده باشد، قطعا نام این فیلم هم در بین آنهاست. فیلم “امیلی” با بازی قوفالعادهی اودره توتو ، یک موفقیت تجازی چشمگیر را به دنبال داشت. فیلمی که با بودجهی 10 میلیون دلاری ساخته شد و بیش از 170 میلیون دلار فروخت.
Jerry Maguire (1996)
فیلم ” جری مگوایر” با آن که یک درام ورزشی است، عاشقانهتر از آن است که به نظر میرسد. یکی از نقشآفرینیهای به یادماندنی تام کروز در این فیلم شکل گرفته است. این فیلم به به کارگردانی کامرون کرو یکی از بهترین فیلم های عاشقانه ایست که میتوانید بدون اینکه قطرهای اشک بریزید به تماشای آن بنشینید.
Annie Hall (1977)
دوباره سراغ سینمای وودی آلن میرویم. یک نویسندهی کمدی که اکثر فیلمهایش درامهایی مبتنی بر بررسی روابط عاشقانه است. اما بدون شک از خیل فیلمهای ساخته شده توسط وودی آلن، این یکی جایگاه ویژهای دارد. فیلم “آنی هال” با همان زبان طنزآمیز همیشگی، بیشتر از دیگر آثار وودی آلن ذهن شما را درگیر مسائل عاشقانه میکند. آنی هال نیاز به معرفی ندارد چرا که در همه جا از آن به عنوان بهترین فیلم عاشقانه وودی آلن یاد میکنند.
Me before you (2016)
فیلم “من پیش از تو” قصهی غمانگیزی را روایت میکند. این بار رابطهی عاشقانه از نوع بیمار و پرستار است. دختری که مسئول نگهداری از پسر فلجی میشود، درگیر احساساتی عاشقانه میشود.
Four Weddings and a Funeral (1994)
شاید عجیب به نظر برسد که یک تیم برگزار کنندهی مراسمهای عزا و عروسی، در چهار مراسم متوالی با یک شخص روبرو شوند! بله. شخصیت چارلز با بازی هیو گرانت که سرپرست تیم برگزاری مراسمات است، دختری به نام کاری با بازی اندی مکداول را در مراسمهای پی در پی ملاقات میکند و پاک دلباختهی او میشود. فیلم Four Weddings and a Funeral همانطور که از اسمش مشخص است، لحظات مختلفی از غم و شادی را به تصویر میکشد. فیلم ” چهار عروسی و یک تشییع جنازه ” یکی از بهترین فیلم های رمانتیک تاریخ سنماست.
When Harry Met Sally (1989)
فیلم کلاسیک و عاشقانه “راب راینر” و “نورا افرون” در اکثر لیستهای منتشر شده برای بهترین فیلم ها عاشقانه تاریخ سینما که بر اساس رتبه بندی مشخص شدهاند، در رتبهی اول قرار دارد. شاید دلیل اصلیاش این باشد که فیلم “وقتی هری سالی رو دید” واقعا شما را از خنده رودهبر میکند. ستارگان این فیلم بیلی کریستال و مگ رایان هستند.
In the Mood for Love (2000)
(2004) 2046
My Blueberry Nights (2007)
سه گانهی مالیخولیایی و رمانتیک “وونگ کار وی” کارگردان هنگ کنکی، قطعا از مهمترین فیلمهای عاشقانه جهان است. فیلم “در حال و هوای عشق” اولین قسمت از این سهگانه است که در سال 2000 ساخته شد.. فیلم 2046 در یک داستان خیالی به سالهای پایانی نیمهی اول قرن اول از هزارهی سوم رفته و روایتی عاشقانه در دنیای خیالی و عجیب را روایت میکند و سرانجام سومین فیلم “شبهای بلوبری من” است. تماشای این سه گانه برای افرادی که دنبال فیلم های خاص عاشقانه هستند به شدت توصیه میشود. چرا که این فیلمهای عاشقانه واقعا خاص هستند.
Loving (2016) از بهترین فیلم های عاشقانه
شاید بهترین فیلم بیوگرافی عاشقانه و رمانتیک تاریخ سینما، فیلمی به جز “عاشقی” نباشد. فیلم لاوینگ به کارگردانی و نویسندگی جف نیکولز داستان عاشقانهی زوجی را روایت میکند که به خاطر تفاوت نژادی و رنگ پوستشان، اجازهی ازدواج و تشکیل زندگی مشترک را با یکدیگر ندارند. آنها که شیفتهی یکدیگر شدهاند سرانجام از ایالت خود طرد شده و به ویرجنیا تبعید میشوند. مبارزهی این زوج با نقشآفرینی روث نگا و جوئل اجرتون، باعث میشود که دیوان عالی قضایی آمریکا مجبور به تغییر بخشی از قوانین نژادپرستانه در ایالتهای مختلف شود. لاوینگ بدون شک یکی از بهترین فیلم های عاشقانه تاریخ سینماست.
Desire (1936)
ستارگان قدیمی هالیوود ، مارلین دیتریش و گری کوپر، در اسپانیا در سال 1936 بوسهای به یادماندنی را در فیلم “دزیره” به ثبت میرسانند. یکی از بهترین فیلم های کلاسیک عاشقانه که شاید قدیمیترین فیلم لیست 100 عنوان از بهترین فیلم های عاشقانه تاریخ سینما باشد. این فیلم داستان یک دزد جواهرات فرانسوی را روایت میکند که مرواریدهایش را نگه داشته است دنبال میکند.
Atonement (2007)
بیشتر برندگان جوایز اسکار جو رایت متعلق به فیلم های برایونی است. فیلم سینمایی “تاوان” یکی از عاشقانهترین فیلمهای سینماست که نامزد هفت جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین بازیگر نقش مکل زن برای سورشا رونان بود، اما در نهایت موفق شد تنها جایزه اسکار بهترین موسیقی را بدست آورد.
A Woman Is a Woman (1961)
فیلم سینمایی “زن زن است” شاهکار کمدی و عاشقانهی ژان لوک گدار، کارگردان شهیر فرانسوی است. این فیلم که به صورت موزیکال ساخته شده یکی از تجربیات سینمایی گدار است که بسیار موفق بوده. فیلمی که خصوصیتهای زنانه در روابط عشقی را با نگاهی طنزآمیز به تصویر میکشد و البته گاهی این خصوصیات عجیب، داستان را تراژیک و غم انگیز میکند. “معلوم نیست این یک داستان تارژدی است یا کمدی” این دیالوگی است که از زبان مرد نقش اصلی فیلم بازگو میشود و حقیقتا هم معلوم نیست که این یک فیلم عاشقانه کمدی است یا یک فیلم عاشقانه تراژیک به هر ترتیب بی انصافی است اگر در لیست بهترین فیلم های عاشقانه و رمانتیک تاریخ سینما این فیلم را معرفی نکنیم.
Spring, Summer, Fall, Winter… and Spring (2003)
سینمای عمیق و فلسفی “کیم کی دوک” زمانی که با سوژههای عاشقانه پیوند میخورد، شاهکار میآفریند. فیلم سینمایی “بهار ، تابستان، پاییز، زمستان و بهار” یک شاهکار عاشقانه از سینمای کره است. داستانی که در آن عشق و شهوت در هم میآمیزد و به رستگاری میرسد. مرد جوانی که در معبدی شناور روی آب زندگی میکند، چه تصوری از عشق میتواند داشته باشد؟ اگر میخواهید یک فیلم عاشقانه و به شدت شاعرانه تماشا کنید، این فیلم بهترین انتخاب است.
(2005) Pride and Prejudice
فیلم “غرور و تعصب” شاید تداعی کنندهی همان داستان کلاسیک شاهزاده و گداست، اما بر اساس رمان معروف جین آستین ساخته شده است. دو دلباخته از طبقات اجتماعی متفاوت که کیرا نایتلی و متیو مکفادین نقشهای آنان را بازی میکنند. اگر به سناریوی این فیلم علاقهمند شدید، بدانید که سینمای بالیوود هم فیلمی بر اساس این رمان با بازی آیشواریا ساخته است که چون خودم فیلم را ندیدهام نمیتوانم دیدنش را به کسی توصیه کنم. ولی شک نکنید که نسخهی هالیوودی فیلم به کارگردانی جو رایت، یکی از بهترین فیلم های رمانتیک تاریخ سینماست.
Mood Indigo (2013)
نام میشل گوندری در بین تمامی کارگردانهایی که فیلم های عاشقانه و رمانتیک میسازند، بیش از هر اسمی در لیست بهترین فیلم های عاشقانه تاریخ سینما تکرار شده است. گوندری عاشقانههای ناب و منحصر به فردی را به تصویر میکشد. عاشقانههایی در آمیخته با خیال و رویا. عاشقانههای سورئال که هر بینندهای از تماشای فیلمهایش لذت میبرد. فیلم “حالت نیلی” یکی دیگر از فیلم های میشل گوندری است که با فضایی رمانتیک و فانتزی، یک فیلم عاشقانه پر شور و حرارت را به تصویر میکشد.
The Broken Circle Breakdown (2012)
فیلم “فروپاشی حلقه شکسته” فیلم رمانتیک محصول مشترک هلند و بلژیک به کارگردانی فلیکس فان گروئنینگن است. این فیلم داستان عاشقانهی زوجی به نامهای الیز و دیدیر را به تصویر میکشد که در اولین نگاه دلباختهی یکدیگر میشوند و با وجود تمام تضادهایشان، با یکدیگر ازدواج میکنند. همه چیز در زندگی مشترکشان بیعیب و نقص پیش میرود تا زمانی که دخترشان مریض میشود. حالا الیز که یک شخصیت مذهبی است در مقابل همسرش دیدیر که آتئیست است، عشق آنها را در آزمایشی سخت گرفتار میکند. فیلم ” فروپاشی حلقه شکسته ” یکی از بهترین فیلم ها عاشقانه است.
It Happened One Night (1934)
یک فیلم عاشقانه کلاسیک دیگر این بار به کارگردانی فرانک کاپرا که از بزرگترین کارگردانهای کلاسیک هالیوود است. در فیلم “شبی که آن اتفاق افتاد” داستان دختری به نام الی روایت میشود که به دلیل مشکلات خانوادگی، از خانه فرار میکند و ناخواسته و حتی به اجبار، وارد یک رابطه ی احساسی میشود. این فیلم عاشقانه توانست برنده پنج جایزه اصلی آکادمی اسکار، یعنی جوایز بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر اصلی مرد، بهترین بازیگر اصلی زن و بهترین فیلمنامه اقتباسی شود.
(The Wedding Date (2005 یکی از بهترین فیلم های عاشقانه
فیلم “تاریخ عروسی” داستان زنی به نام کت اِلیس را روایت میکند که برای عروسی خواهرش، به مردی پول میدهد تا به عنوان پارتنرش در مراسم حضور پیدا کند. اما اتفاقات غیر قابل پیشبینی برنامههای کت را به هم میریزد. فیلمی به کارگردانی کلیر کیلنر که بازیگرانی همچون دبرا مسینگ، درموت مالرونی، ایمی آدامز، جک دونپورت، سارا پریش، پیتر ایگن، هالند تیلور در آن به ایفای نقش پرداختهاند.
A Ghost Story (2017)
فیلم سینمایی فانتزی و عاشقانه “داستان یک روح” به کارگردانی دیوید لاوری خلاق، قطعا یکی از بهترین فیلمهای عاشقانه است که قصد دارم در این لیست به شما معرفی کنم. این فیلم داستان زوجی را روایت میکند که پس از اسباب کشی به خانهی جدید، بر اثر یک مرگ تراژیک از یکدیگر جدا میشوند. البته روح عاشقپیشهی مرد داستان، در شکل و شمایل همان ارواح کلاسیک که با پارچهای روی سرشان به اینطرف و آنطرف میروند، قصد ترک آن خانه را ندارد. فیلم “داستان یک روح” یک فیلم فانتزی تماشایی است که قصهی عشقی جاودانه را به تصویر میکشد.
Two Lovers (2008)
فیلم سینمایی “دو عاشق ” با نقشآفرینی خواکین فینیکس و کارگردانی جیمز گری بر اساس داستان کوتاه “شبهای روشن” فئودور داستایفسکی ساخته شده است. رمان عاشقانهی ادبیات کلاسیک جهان که بارها در سینما از آن اقتباس شده است. اگر علاقهمند هستید اقتباس سینمایی ایرانی این رمان با فیلمنامهای از سعید عقیقی را تماشا کنید، سراغ فیلم “شبهای روشن” به کارگردانی فرزاد موتمن بروید. شاید باور نکنید. ولی موتمن دست کمی از گری ندارد و حتی مهدی احمدی از خوآکین فونیکس بهتر است. سلیقه است دیگر!
Cutie and the Boxer (2013)
خب حالا نوبت به معرفی عاشقانه ترین فیلم مستند رسیده است. فیلم Cutie and the Boxer روایتگر داستان عاشقانهی زندگی نقاش و مجسمه ساز معروف ژاپنی”یوشیو شیناهارا” است. نگران نباشید. این فیلم با این که یک فیلم مستند است، یکی از بهترین فیلم های عاشقانه تاریخ سینماست. فیلمی که در آن هیجان و اندیشه و عشق و فلسفه در گذار 40 سال زندگی مشترک به تصویر کشیده میشود.
Silver Linings Playbook (2012)
فیلم رمانتیک و عاشقانه “دفترچه امیدبخش” به نویسندگی و کارگردانی دیوید او. راسل با اساس رمانی به همین نام به قلم متیو کوئیک ساخته شده است. زوج ستارهای حاضر در این فیلم عاشقانه. بردلی کوپر و جنیفر لارنس هستند. البته حضور ستارهی بیچونوچرای دنیای بازیگری یعنی رابرت دنیرو در این فیلم نیز، به جذابیتهای آن افزوده است. اگر چه فیلم دفترچه امیدبخش یکی از بهترین فیلم های رمانتیک جهان است، اما برای دیدن صحنهی بوسیدن دو کاراکتر اصلی، باید تا پایان فیلم صبر کنید!
Flandres (2006)
فیلم فرانسوی فلاندر به کارگردانی برونو دومو یکی از شانسهای اصلی دریافت جایزهی نخل طلایی کن بود. فیلمی که با بازی فوقالعادهی آدلاید لرو یکی از بهترین فیلم های عاشقانه را بر روی پردهی نقرهای به تصویر درآورده است.
The Story of Adele H (1975)
عشق مریض و جنون آمیز آدل، دختر ویکتور هوگو به یک افسر نظامی، سوژهای این فیلم بیوگرافی رمانتیک است. نام فیلم دیگری از فرانسوا تروفو در لیست بهترین فیلم های عاشقانه جهان با بازی ایزابل آجانی، نشان از اهمیت ویژهای این کارگردان موج نوی فرانسه در تاریخ سینما دارد. این را گفتم که با انتظارات معمول ماچ و بوسههای هیجانی در فیلمهای رمانتیک به تماشای این فیلم ننشینید. فیلمهای تروفو هر کدام یک کلاس درس سینمایی است.
(1979) 10
فیلم 10 یک فیلم کمدی رمانتیک به کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی بلیک ادواردز و بازی دادلی مور، جولی اندروز، دی والاس و رابرت وبر است. اگر به دنبال یک کشمکش عاشقانه و تماشای بوسههای دلچسب هستید، تماشای این فیلم را از دست ندهید.
One Day (2011)
فیلم سینمایی “یک روز” یک فیلم مجارستانی به کارگردانی لون اسچرفینگ است. یک قرار ثابت عاشقانه در روز 15 ژوئیه، از میان تقویم سالها میگذرد و ماجرای عاشقانهای دکستر و ام را روایت میکند. اولین روز مراسم جشن فارغالتحصیلی آنهاست در سال 1988 و بیست و پنج سال بعد، هنوز آن دو گرم حرارت عشق آتشین خود هستند..
Breakfast at Tiffany’s (1958)
فیلم “صبحانه در تیفانی” داستان دو همسایه که عاشق هم میشوند را روایت میکند. آدری هپبورن بار دیگر در یکی از بهترین فیلم های کلاسیک عاشقانه، دلربایی میکند.
P. S. I love you (2007)
فیلم سینمایی “پینوشت: دوستت دارم!” به کارگردانی ریچارد لاگراونیس یک فیلم رمانتیک محصول کشور چک است که داستان زنی را روایت میکند که پس از مرگ همسرش، متوجه پیامهایی میشود که برایش به جا گذاشته است. یادآوری این نکته ضروری است که اگر احساساتی هستید، حتما هنگام تماشای فیلم یک جعبهی دستمال کاغذی کنار خود بگذارید. زیرا شما هم سوگوار میشوید و احتمالا در نصف لحظات فیلم اشک بریزید.
Tess (1979)
فیلم رمانتیک “تس” بر اساس رمان توماس هاردی ساخته شده است. فیلمی به کارگردانی رومن پولانسکی و بازی ناستاسیا کینسکی و پیتر فرث که بدون شک از بهترین فیلم های عاشقانه سینمای جهان است. اما داستان جالبی که در مورد این فیلم وجود دارد، گفتههای پولانسکی در مورد انگیزهاش برای ساخت فیلم است است. پلانسکی میگوید:
رمان «تس از خانواده دوربرویل» را ابتدا همسرم (شارون تیت) مدت کوتاهی پیش از به قتل رسیدنش به من معرفی کرده بود. همین انگیزهای اصلی من برای ساخت فیلم است بود.
(beauty and the beast (2017
چه کسی است که انیمیشن “دیو و دلبر” را نداده باشد؟ فکر کنم هیچ کس. اما ما در این مطلب قرار است به معرفی بهترین فیلم های عاشقانه تاریخ سینما بپردازیم و انیمیشنهای وابسته به این ژانر در مطلب دیگری معرفی خواهند شد. پس اجازه دهید هوشمندی کمپانی دیزنی را تحسین کنیم که پس از موفقیت انیمیشن “دیو و دلبر”، اینبار از این قصهی کلاسیک فیلم سینمایی ساختهاند که نمیتوان در لیست بهترین فیلم های عاشقانه نام آن را از قلم انداخت.
Notting Hill (1999)
فیلم “ناتینگ هیل ” به کارگردانی راجر میشل با بازی جولیا رابرتس و هیو گرانت یکی دیگر از فیلمهایی است که در معرفی لیست بهترین فیلم های عاشقانه جایگاه خود را یافته است. داستان زندگی یک کتابفروش ساده پس از ملاقات با مشهورترین ستارهی جهان، زیرورو میشود.
The Lobster (2015)
فیلم “خرچنگ” به کارگردانی بورگس لانتیموس، یک فیلم رمانتیک نیست. در این فیلم هیچ صحنهای از عشقبازی نمیبینید. اما اگر به دنبال اندیشیدن در باب عشق هستید، تماشای فیلم خرچنگ را در اولویت بگذارید. حواستان باشد، لانتیموس خوب بلد است مغز شما را منفجر کند.
About Time (2013)
فیلم “درباره زمان” قصهی پسری است که در ۲۱ سالگی میفهمد که در خانوادهای آنها مردها امکان سفر در زمان را دارند! نه. اشتباه نکنید. این یک فیلم علمی و تخیلی نیست. زیرا تیم شخصیت اصلی این فیلم از توانایی عجیب و غریبش تنها در جهت دستیافتن به عشقش استفاده میکند. البته قوانین سفر در زمان، دردسرهای بزرگی برایش درست میکند و گاهی باید دست به انتخابهای مهمی بزند. فیلم About Time. یکی از بهترین فیلم های عاشقانه است.
Oasis (2002)
فیلم “اوئیسیز” به کارگردانی لی چانگ دانگ شاید عجیبترین فیلم عاشقانه حاضر در این لیست باشد. فیلمی که روایت عاشقانهای مردی با معلولیت ذهنی را به تصویر کشیده که عاشق زنی میشود که به فلج مغزی مبتلاست. یک فیلم تلخ رئالیستی که شاید هر کسی حوصلهی تماشای آن را نداشته باشد. اما برخی مخاطبان خاص سینما (مثل خودم) شیفتهی این فیلم رمانتیک خواهند شد.
What Women Want (2000)
فیلم “آنچه زنان میخواهند” به کارگردانی نانسی مایرز با الهام از کمدیهای کلاسیک سینمای جهان، یکی از بهترین فیلم های رمانتیک جهان را در کارنامه هنریاش به ثبت رسانده است.
My love (2021) جدیدترین منتخب بهترین فیلم های عاشقانه
فیلم «عشق من» که به تازگی در کشور چین اکران شده، با فروش ۶۵ میلیون دلاریاش، انتظار میرود رکوردهای باکس آفیس سینمای چین را جابجا کند. یک فیلم عاشقانه با بازی بازیگران تایوانی گرگ هسو و ژانگ رونان به کارگردانی هان تیان که تا به اینجا خیلی فراتر از انتظارات پیش رفته! این تنها فیلم حاضر در لیست بهترین فیلم های عاشقانه است که هنوز امکان دانلود و تماشای آن وجود ندارد. اندکی صبور باشید.
فیلمهای دهه ۵۰ از تاریخ سینمای ایران، قدرت و هوشمندی فیلمسازان ایرانی را در باب وسیلهای به رخ میکشند که نه بومی بلکه وارداتی بوده است. از این باب فیلمسازان ایرانی از این ابزار فرهنگی وارداتی بهره میگیرند تا احوالات زمانهشان را به تصویر بکشند.
شاید انتخاب فیلمهای برجسته در دهه ۵۰ به دلیل نوپا بودن فناوریهای سمعی و بصری کار سادهای به نظر برسد، اما نکته اینجاست که در این دوره (و در دهه ۶۰ و با تسامح در دهه ۷۰) فیلمهای خوب کم نیست و این موضوع از منظری، کار انتخاب و اولویت بخشی را دشوار میسازد. فیلمهای این برهه از تاریخ سینمای ایران، قدرت و هوشمندی فیلمسازان ایرانی را در باب وسیلهای به رخ میکشند که نه بومی بلکه وارداتی بوده است. از این باب فیلمسازان ایرانی از این ابزار فرهنگی وارداتی بهره میگیرند تا احوالات زمانهشان را به تصویر بکشند. در این مضمون، سینما با ابزار فیلم کاملا در خدمت چهرههای خلاق و روشنفکران زمانه قرار میگیرد تا گسترش فرهنگ را این بار از کانالی جدید عرضه و تجربه کنند.
در زمانهای که سینما به عنوان عنصری جادویی نگریسته میشود و حتی در کشورهای پیشگام بهسان پدیدهای عجیب و غریب اما جذاب و بدیع با آن برخورد میشود و هنوز فناوریهای سمعی، بصری، اطلاعاتی و ارتباطاتی گسترده نشده است، مردم بسان خیل مشتاقاتیاند که بالفعل مشتری و خریدار این شق جدید دنیای جادویی هستند. این بازار مشتاق تقاضا در کنار هوشمندی، علاقمندی و سواد عرضهکنندگان آثار سینمایی در ایران، دهه ۵۰ را (به رغم مبتدی بودن در همه چیز) برجسته میسازد.
آنچه در ادامه میآید معرفی مهمترین فیلمهای سینمای ایران از ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۹ است.
اولینهای سینمای ایران
خداحافظ رفیق ۱۳۵۰، فیلمی به کارگردانی امیر نادری است.
دلیل اهمیت: اولین فیلم بلند سینمایی امیر نادری و یک اقتباس درخشان از فیلم ریفیفی ساخته ژول داسن است.
آدمک ۱۳۵۰، فیلمی به کارگردانی خسرو هریرتاش است.
دلیل اهمیت: اولین فیلم بلند سینمایی خسرو هریرتاش و یکی از دو فیلم هریرتاش که راشهای آن باقیمانده است؛ فیلم همچنین باعث شهرت صدای فریدون فروغی شد که تا قبل از اکران این فیلم یک خوانندۀ ناشناس بود.
صبح روز چهارم ۱۳۵۱، فیلمی به کارگردانی کامران شیردل است. دلیل اهمیت: اولین فیلم داستانی کامران شیردل مستندساز برجستهای که عمده آثارش قبل از انقلاب توقیف شدند.
بیتا ۱۳۵۱، فیلمی به کارگردانی هژیر داریوش است. دلیل اهمیت: اولین و تنها فیلم بلند داستانی هژیر داریوش از چهرههای بسیار مهم سینمای روشنفکرانه ایران.
رگبار ۱۳۵۱، فیلمی به کارگردانی بهرام بیضایی است. دلیل اهمیت: اولین فیلم بلند داستانی بهرام بیضایی.
تنگنا ۱۳۵۲، فیلمی به کارگردانی امیر نادری است. دلیل اهمیت: یکی از اولین فیلمهای سینمای ایران که از سوی سیستم حاکم و رسانههای موافق متهم به سیاهنمایی غیرقابلپذیرش و بیشازحد شد.
در غربت ۱۳۵۴، فیلمی به کارگردانی سهراب شهید ثالث است. دلیل اهمیت: اولین فیلمی که سهراب شهید ثالث در آلمان غربی میسازد؛ فیلم جایزۀ بهترین فیلم به مفهوم مطلق را از کمیتۀ رسمی ارزشگذاری فیلم دولت آلمان فدرال را میبرد.
چریکۀ تارا ۱۳۵۷، فیلمی به کارگردانی و نویسندگی بهرام بیضایی فیلمساز ایرانی است. این فیلم که از ساختههای برجسته وی است پس از انقلاب ۵۷ توقیف شد و هیچگاه به نمایش عمومی درنیامد.
دلیل اهمیت: این نخستین فیلم توقیفی پس از انقلاب و نخستین فیلم ایرانی در فستیوال کن (۱۹۸۰) است.
یک اتفاق ساده ۱۳۵۲، فیلمی به نویسندگی امید روحانی، سهراب شهیدثالث و کارگردانی سهراب شهید ثالث است. دلیل اهمیت: از شاخصترین آثار اولیه و از نطفههای جنبش نوین سینمای رویکردگرا که جدا از سینمای موج سوم در دهه ۵۰ شمسی ظاهر شد.
فیلمهایی با درونمایۀ سینمای ملی
درشکهچی ۱۳۵۰، فیلمی به کارگردانی نصرت کریمی است.
دلیل اهمیت: درشکهچی با داشتن یک فضای کاملاً ایرانی و گاه خالص مقدمات پیدایش یک سینمای بومی را فراهم میآورد.
سوته دلان ۱۳۵۵، فیلمی به کارگردانی علی حاتمی است. این فیلم مانند سایر فیلمهای علی حاتمی بر مبنای موضوعات اخلاقی است و سعی در اصلاح نگرشهای غلط جامعه ایران در زمینههای مختلف اخلاقی دارد. دلیل اهمیت: حاتمی سینمایی ساخت که عمیقاً ملی و به معنای کامل شیفته سنت در برابر مدرنیته بود. در این سینما عشقهای پاک، فجایع، مبارزات و سرنوشتهای تاریخی با جزئیات درخشانی ثبتشده است و سوته دلان پس از حاجی واشنگتن باکفایتترین روایت از این روابط و روحها و عشقها و دردهاست.
مدرنترینهای سینمای ایران
داش آکل ۱۳۵۰، فیلمی به کارگردانی مسعود کیمیایی است.
دلیل اهمیت: داش آکل یکی از برجستهترین آثار کیمیایی است که زیباییهای بصری و تمهیدات سینمایی جذابی، آن را در رده نخست آثار کیمیایی قرار میدهد.
چشمه ۱۳۵۱، فیلمی به کارگردانی، تهیهکنندگی و نویسندگی آربی آوانسیان (فیلمنامۀ چشمه از رمانی به نام چشمۀ هغنار اثر نویسندۀ ارمنی مگردیچ آرمن اقتباسشده) است.
دلیل اهمیت: فیلمی آوانگارد روشنفکرانه که ازنظر تولید بصری، ادراک درست فرم و قدرت و منطق سینمایی در ساخت تصویری و صحیح بودن سینما برجسته است.
پستچی ۱۳۵۱، فیلمی به کارگردانی داریوش مهرجویی است. دلیل اهمیت: یکی از درخشانترین و بهترین اقتباسها از نمایشنامه وویتسک گئورگ بروخنر.
آرامش در حضور دیگران ۱۳۵۲، فیلمی به نویسندگی، تهیهکنندگی و کارگردانی ناصر تقوایی است. فیلمنامه این فیلم را تقوایی بر اساس داستان آرامش در حضور دیگران از مجموعهٔ «واهمههای بینامونشان» نوشتهٔ غلامحسین ساعدی نوشته است. آرامش در حضور دیگران نخستین فیلم بلند ناصر تقوایی است که در سال ۱۳۴۹ ساخته و توقیف شد و درنهایت پس از چهار سال وقفه در سال ۱۳۵۲ به نمایش درآمد. آرامش در حضور دیگران پس از نمایش محدودی که در جشن هنر شیراز (شهریور ۱۳۴۹) داشت، بایگانی شد و پس از چهار سال سرانجام از ۲۲ فروردین ۱۳۵۲ در سینما کاپری تهران به نمایش درآمد و با استقبال تماشاگران و منتقدان مواجه شد اما با اعتراض جامعهٔ پرستاران نمایشش برای همیشه متوقف شد.
دلیل اهمیت: فیلم یکی از تلخترین سرنوشتهای آثار بزرگ را در سینمای ایران به خود اختصاص داده است. اثری ژرف و اندیشمندانه که سالها تحت سانسور سیستم حاکم وقت به بایگانی سپرده شد. درحالیکه میتوانست پیشتاز سینمای متفاوت ایران و همارز گاو و قیصر در نقش تأثیرگذارش بهحساب آید.
شازده احتجاب ۱۳۵۳، فیلمی به کارگردانی بهمن فرمان آرا است. دلیل اهمیت: شازده احتجاب در زمان خود فیلم بسیار موفقی بود. از منظر روشنفکری این فیلم از روی یکی از مشهورترین آثار سیال ذهن داستاننویسی ایران، یعنی شازده احتجاب از هوشنگ گلشیری آفریدهشده بود.
غریبه و مه ۱۳۵۴، فیلمی به کارگردانی بهرام بیضایی است. دلیل اهمیت: غریبه و مه همه ویژگیهای سینمای بیضایی را دارد؛ معمایی و راز آمیز و تمثیلی/مدرن، شگفتانگیز و جسور و همچنین حاوی تأویلی اجتماعی. فیلم در جشنواره لندن و قاهره به نمایش درمیآید و جایزه ویژه هیئتداوران جشنواره قاهره را میگیرد.
طبیعت بیجان ۱۳۵۴، فیلمی به کارگردانی سهراب شهید ثالث است. دلیل اهمیت: اوج سینمای آوانگارد، نامتعارف و روشنفکرانۀ تاریخ سینمای ایران.
باغ سنگی ۱۳۵۵، فیلمی مستند به کارگردانی پرویز کیمیاوی است. دلیل اهمیت: برندۀ خرس نقرهای جشنوارۀ فیلم برلین.
فیلم هایی که فراموش شدند
ملکوت ۱۳۵۵، فیلمی به کارگردانی خسرو هریرتاش با اقتباس از رمان فراواقعگرایانۀ ملکوت بهرام صادقی است. فیلم پس از یکبار نمایش در جشنوارۀ جهانی فیلم تهران به بایگانی سپرده میشود و سپس در جریان آتشسوزی فیلمخانۀ ملی ایران در بحبوحه انقلاب اسلامی میسوزد و خاکستر میشود.
دلیل اهمیت: بزرگترین فیلم نادیدهشدۀ تاریخ سینمای ایران.
شطرنج باد ۱۳۵۵، فیلمی به کارگردانی محمدرضا اصلانی است. دلیل اهمیت: فیلم شطرنج باد در هیچ جا موردنقد مشخص و بررسی قرار نگرفت. واکنش بیشازاندازه منفی تماشاگران به لحن پرتکلف و مصنوع شطرنج باد، فرصت مکالمهای با آن را سلب کرد و فیلم فراموش شد؛ اولین فیلم بلند داستانی محمدرضا اصلانی.
فیلمهای انقلابی دهه ۵۰
اسرار گنج دره جنی ۱۳۵۳، فیلمی به کارگردانی ابراهیم گلستان است. اسرار گنج دره جنی فیلمی است ایرانی ساخته ابراهیم گلستان. وی در سال ۱۳۵۳ کتابی نیز به همین نام بر اساس آن فیلم نوشته است. فیلم کنایات مکرری به روحیه مدرنیزاسیون آمرانه شاه و روند نوسازی سطحی او دارد. کارگردان که از مشکلدار بودن موضوع آگاه بود و امکان توقیف فیلم را میداد، از مجموعه بازیگران فیلمهای صمدآقا استفاده کرد و با دادن ظاهری کمیک آن را به اکران رسانید. این فیلم پس از دو هفته از پرده پایین آمد و دیگر هرگز به نمایش عمومی درنیامد. جشنهای دوهزار و پانصد ساله و قراردادهای خارجی ایران در زمان سلطنت محمدرضا شاه بهطور نمادین در این فیلم به نمایش آمده و زیر تیغ نقد گلستان قرارگرفته است.
دلیل اهمیت: به نظر میآید گلستان در ساختن این فیلم بیش از هر چیز قصد زدودن افترای همدلی با سیستم حاکم را دارد. او مایل بود استقلال خود را به رخ کشد و نشان دهد اگر حاضر نیست به فریب ایدئولوژی چپ و جریانات حزبی و انقلابیگری بهایی بدهد در همان حال چنین امری به معنی همصدایی با بلاهت نظمی عامیانه نیست.
گوزنها ۱۳۵۴، فیلمی به کارگردانی مسعود کیمیایی است. دلیل اهمیت: گوزنها از محبوبترین آثار مسعود کیمیایی و از هنرمندانهترین و در ضمن سیاسیترین فیلمهای اوست. گوزنها همچنین از آثار بسیار معدود سیاسی در تاریخ سینمای ایران است که ضمن بیان علنی و آشکار مبارزات زمانه، دارای ارزش هنری هم هست.
دایره مینا ۱۳۵۷، فیلمی به کارگردانی داریوش مهرجویی است. این فیلم پنجمین فیلم داریوش مهرجویی و نخستین فیلم رنگی او و دومین کار مشترک او و غلامحسین ساعدی است. فیلم به مدت سه سال توقیف بود و سرانجام در ۱۳۵۶ پروانهٔ نمایش گرفت و در جشنواره پاریس در ۱۹۷۷ (پاییز ۱۳۵۶) و سپس برلین به نمایش درآمد و جوایزی نیز از این دو جشنواره دریافت کرد. اکران عمومی آن در ایران در ۲۳ فروردین ۱۳۵۷ آغاز شد. توقیف چندساله فیلم و موضوع متفاوت و جسورانهاش به همراه استفاده از ستارههای سینمای تجاری مانند فروزان، «دایرهٔ مینا» را به جنجالیترین ساختهٔ مهرجویی تا آن زمان تبدیل کرد. این فیلم محصول مشترک تلفیلم، شرکت سینمایی و فیلمبرداری ایران، وزارت فرهنگ و هنر و شرکت تعاونی سینماگران ایران است
دلیل اهمیت: طرفداران فیلم اجتماعی مهرجویی اعتقاد داشتند او انگشت بر نقطه حساس نظام پهلوی گذاشته است. مهرجویی فیلم را در سال ۱۳۵۴ میسازد اما فیلم سه سال توقیف میشود و بالاخره در سال ۱۳۵۷ اجازه اکران مییابد. دایره مینا فیلمی است بدون زیادهگویی، با روایت کاملاً حرفهای و ساختار مناسب تصویری. فیلم البته یکی از باکیفیتترین آثار سیاسی تاریخ سینمای ایران است. این فیلم زمینه تأسیس سازمان انتقال خون ایران را فراهم کرد.
سفر سنگ ۱۳۵۷، فیلمی به کارگردانی مسعود کیمیایی است. این فیلم مانند همه فیلمهای کیمیایی از ساخت و تکنیک خوبی برخوردار است و باز مانند بسیاری از آنها، از ضعف در فیلمنامه و شخصیتپردازی نیز رنج میبرد. بهعلاوه که در این فیلم، جنبههای بسیار قوی شعاری در فیلم، آن را از سینما دور کرده است. سفر سنگ، تنها بهعنوان یک شعار در یک مقطع خاص، ارزش زیادی دارد.
دلیل اهمیت: سفر سنگ، اساساً فیلمی است در مکالمه با حال و هوای سال ۱۳۵۷ و بیشتر از آن نشاندهنده شامه تیز کیمیایی در تشخیص یک انقلاب دینی و یک رهبری دینی است.
گزارش ۱۳۵۷، فیلمی به کارگردانی عباس کیارستمی است. این فیلم تصویری منفی از زندگی طبقه متوسط و مدرن جامعه ارائه میکند، کسانی که باید موتور محرکه تغییر در اجتماع باشند از حل کوچکترین مسائل زندگی خود ناتواناند. این فیلم با دیگر فیلمهای روشنفکری سینمای ایران در دهه چهل و پنجاه شمسی در گرفتن موضعی انتقادی نسبت به مدرنیزاسیون همراه و همصداست.
دلیل اهمیت: گزارش نخستین فیلم بلند عباس کیارستمی و یکی از اتفاقات بزرگ سینمای ایران درست در آستانه انقلاب و دگرگونی عظیم سال ۱۳۵۷ و یک حلقۀ واسط مابین سینمای متفکر قبل از انقلاب و جریان نوین سینمای جهانی پس از انقلاب ایران است.
کلاغ ۱۳۵۷، فیلمی به کارگردانی بهرام بیضایی است که پس از کوشش نافرجام برای ساختنِ فیلم حقایق دربارۀ لیلا دختر ادریس، ساخته شد. دلیل اهمیت: در زمان نمایش فیلم کلاغ عمده بحثها بهجای گفتگو دربارۀ احاطۀ فرمی، ویژگیهای ساختاری و موفقیتهای بیضایی در اجرای تم غریبش، بر روی معنا و مفهوم فیلم دور زد. موضوع گذشته تاریخی، هویت و خودباختگی یک دوره خاص جالبتوجه مینمود و با زمانه خود به نحو ملموسی درگیر بود. فیلم کلاغ جدا از مضمون اصلی پر از کنایه درباره فروپاشی، بیکارگی، بیریشگی و پوچی یک دوران است.
مرثیه ۱۳۵۷، فیلمی به کارگردانی امیر نادری است. دلیل اهمیت: مرثیه مشخصه کامل سینمای دهه پنجاه نادری را در بردارد. فقدان قهرمان، روایت آدمهای از همهجا مانده و ول شده، نزدیک کردن جهان فیلم و بازیگران (نا بازیگران) به زندگی واقعی، سینمایی سیاه و سرشار از یاس و بنبست.
شما ممکن است روز بد، هفته بد و یا حتی سال ناخوشایندی را سپری کرده باشید (مانند همه ما ایرانیان) و در این مواقع اصلا حس و حال دیدن «بهترین» فیلم هارا نداشته باشید. میدانید در واقع هیچ اشکالی ندارد اگر بخواهید فیلمCitizen Kane یا به زبان شیرین پارسی خودمان همان همشهری کین را زمانی که حالتان گرفته است تماشا کنید اما راستش را بگویم احتمالا از دیدن آن لذت نخواهید برد.
بعضی اوقات نهتنها میخواهید فیلمی ببینید که حالتان را بهتر کند و روحیهتان را بالا ببرد بلکه گاهی واقعا اعصاب و روان شما نیاز دارد که چنین فیلمهایی را تماشا کنید. با توجه به این نکته، ما لیستی از 25 فیلم برتر سینمایی که حالتان را بهتر میکنند، جمع آوری کردهایم. این فیلم ها صرفا دارای فیلمنامه همیشه خوش و خرم نیستند بلکه حاوی پیام های مفیدیاند که انسان را به تفکر وا میدارند، روحیه را بالا میبرند و زمانی که سکانس پایانی نمایش داده میشود، لبخند را به لبان مخاطب مینشانند.در ادامه به معرفی آنها میپردازیم:
فیلمهای کمپانی دیزنی گزینه خوبی برای دگرگونی حالتان هستند. انیمیشن کلاسیک علاءالدین ساخته شده در سال 1992 که داستانی از شن و ماسه های گرم بیابان، جادوگری و البته علاف و دورهگردی که به محبوبیت میرسد را روایت میکند، بدون شک یکی از بهترین های این استودیو فیلمسازی است و تمام ویژگی های نام آشنا و عناصر اختصاصی این کمپانی را شامل میشود: قهرمان داستان پسری دوست داشتنی و بی سروپایی از قشر ضعیف جامعه است که عاشق پرنسسی زیبا میشود و علیرغم تمام مشکلاتی که علیه او اتفاق میافتند، قلب پرنسس را به دست میآورد و سرانجام با وی ازدواج میکند. شخصیتهایی که علاءالدین در فیلم با آنها سر و کله میزند از قالیچه پرنده گرفته تا میمون دزد، غول چراغ جادو بامزه، ببرها، طوطی سخنگو و نگهبانان شمشیرزن قصر هستند که همگی در کنار هم ماجراجویی هیجانانگیز و فراموش نشدنی را که با جادو و موسیقی متن دلنشین خلق کردهاند. پس این لطف را در حق خودتان انجام بدهید و دوباره از غار شگفتیها دیدن کنید و سوار بر قالیچه پرنده به دنیای جدید علاءالدین و جزمین سفر کنید!
هسته اصلی داستان این فیلم راجع به پدربزرگی قصهگو است که داستانی که شمای بیننده قرار است تماشا کنید را برای بهتر کردن حال نوه خود برای او تعریف میکند. من تا به حال رمان اصلی ویلیام گلدمن را نخواندهام اما برای نشان دادن این فیلم به کودکی که حال چندان خوشایندی ندارد و حتی بزرگسالان، تردید نخواهم کرد. این فیلم به معنا واقعی روایتی از شمشیربازی، مبارزه، شکنجه، انتقام، هیولاها، تعقیب و گریز، فرار کردن ها، عشق حقیقی و معجزه است و حتی در تاریک ترین لحظات هنوز هم خندهدار و گرم است و نگرانی های روزمره را بازگو میکند و اگر شنیدن جمله “سلام، نام من اینیگو مونتویا است” لبخند را به چهرهتان نمیآورد پس هیچ چیز دیگری هم نمیتواند شما را خوشحال کند.
23. An American Tail سفر پرماجرا فایول
صداپیشگان: فیلیپ گلاسر، امی گرین
اگر تصور میکنید این انیمیشن صرفا به این دلایل که با ماجرای حمله سوارکاران به شهر و به آتش کشیدن خانه ها، مشکلات ایجاد شده هنگام عبور از اقیانوس و جدایی از خانواده آغاز میشود پس نمیتواند حس خوبی به مخاطب القا کند، سخت در اشتباه هستید. دراولین نسخه این انیمیشن کلاسیک که خیلی هم مورد استقبال عموم قرار نگرفته است، این حوادث ناگوار در آخر به نتایج سودمندی تبدیل میشوند.
شخصیت بی سروپا این انیمیشن، موش کوچک روسی یهودی به نام فایول موسکویتز است. او در شهری که گمشده بود، به جای ناامیدی و تسلیم شدن در برابر کسانی که میخواهند او را اذیت کنند، دوستان زیادی از تمامی طبقات اجتماعی، با نژاد های مختلف و داستان زندگی متفاوت در طی سفر پرماجرای خود، پیدا میکند. شخصیت کوچک داستان ما، به دنبال تلاش های بی وقفه¬ خود برای دیدن دوباره خانوادهاش، در سطحی وسیع، تغییر بزرگ و پرمفهومی در اجتماع موش ها در دنیای جدید ایجاد میکند. این داستان پس از گذشت 30 سال همچنان تاثیرگذار است.
۲۲. Clueless بیسرنخ
بازیگران: آلیشیا سیلورستون، استیسی دش، پل راد
بیایید با این واقعیت روبهرو شویم که فیلم “بی سرنخ”، در واقع یک اثر جف گلدبلومی در فیلمهای دهه 90 است. دوستداشتنی و درعین سادگی بسیار جذاب. بی سرنخ یک فیلم کمدی شاد و به لطف نویسنده و کارگردان آن ایمی هکرلینگ، دارای فیلمنامهای قوی و درونمایهای دوستداشتنی است که نمیتوان عاشقش نشد.
این فیلم با نقشآفرینی بسیارخوب آلیشیا سیلورستون در نقش شر که شخصیتی معصوم و خوشبینانه دارد به همراه استیسی دش، بریتنی مورفی و پل راد با چهره بچهگانهاش بسیاردیدنی شده است. بی سرنخ یک فیلم کمدی کلاسیک دبیرستانی با تناسبات خلاقانه است و درعین سادگی، داستان را خیلی خوب در بورلی هیلز روایت میکند. هکرلینگ همواره با بهره¬گیری از خرد و زیبایی ذاتیاش فیلم میسازد و این نکات در آثار مشابه او به وضوح قابل رویت است. پس بنشین و بدون توجه به عشق سابق شر، از تماشای فیلم لذت ببر!
21. School of Rock مدرسه راک
بازیگران: جک بلک، جون کیوسک، مایک وایت و سارا سیلورمن
در میان آثار ارزشمند ریچارد لینکلیتر از جمله Boyhood یا همان “دوران بچگی، فیلم “مدرسه راک”، فیلمی پر از احساسات خوب و مثبت است که معمولا نادیده گرفته میشود. بازیگر اصلی آن، جک بلک، با شگردهای خاص بازیگری خود نقش دووی، مردی با رفتار بچهگانه، را که عاشق موسیقی است و میخواهد به همراه دوست صمیمیاش یک کلاس آموزش موسیقی برگزار کند تا کمی پول به جیب بزند را بازی میکند. دووی در اقدامی خودخواهانه تصمیم میگیرد از روی کینه و برای ضایع کردن اعضا گروه موسیقی سابقش، گروه موسیقی جدیدی از دانش¬آموزان را ترتیب دهد که در ادامه، این گروه موسیقی نوپا در رقابت محلی با سایر گروه ها، سالن کنسرت را میترکاند. کمدی های خانوادگی کمی هستند که همانند فیلم “مدرسه راک”، جذاب با فیلمنامهای قوی و از لحاظ موسیقیایی فوقالعاده باشند. مدرسه راک به دلیل وجود موسیقی های اورجینال و بسیار شنیدنی خود، یکی از بهترین فیلم های موزیکال غیررسمی زمان خودش است و همچنین مسکنی سینمایی برای درمان ناراحتی های شما.
عصر طلایی هالیوود، گنجینهای از فیلم هایی با حس و حال خوب است. بدون بهرهگیری از جلوههای ویژه، فیلمهای کلاسیک کاملا به داستان و شخصیتها وابسته بودند و ماحصل آن، تجربه دیداری شگفتانگیزی بود که باعث انس بیشتر مخاطب با فیلم میشدند. فیلم “آواز در باران” مثالی مناسب برای این موضوع است و به عنوان یکی از بهترین فیلم هایی موزیکالی که تاکنون ساخته شده، تماشای آن میتواند حال مخاطبان، به ویژه دوستداران فیلم و سینما را بهتر کند. داستان این فیلم در هالیوود در زمانی که سینما ناطق، تازه پا به عرصه گذاشته بود و صنعت سینما در حال تغییر بود، میگذرد.
جین کلی نقش ستاره سینمای صامت، لاک وود، را بازی میکند که با آغاز دوره فیلم ها ناطق صدای جیغ مانند و گوشخراش جین هیگن در نقش لینا لامونت دردسر ساز می شود و مشکلات شخصی و حرفه ای برای آنها ایجاد می کند. درهمین حین، لاک وود با زن جوانی به نام کتی سلدن با بازی دبی رینولدز آشنا میشود که سیاهیلشکر فیلمهای صامت است و رابطه عاشقانهای میان آنها شکل میگیرد و نهایتاً آنها تصمیم میگیرند که از صدای کتی استفاده کنند و فیلم قبلی را دوباره صداگذاری کنند.
اجرا و نقش آفرینی بینظیر بازیگران، طراحی صحنه شگفتآور و قطعات موسیقی عالی از بهترین ویژگی ها و عناصری هستند که تا به حال در فیلم های سینمایی وجود داشتهاند.
19. The Last Days of Disco آخرین روزهای دیسکو
بازیگران: کیت بکینسیل، کلویی سویگنی
این فیلم حول گروهی از جوانان نیویورکی روایت میشود و ویت استیلمن به طرز زیبایی عصر طلایی دیسکو را با رنگهای جذاب و بازی خوب هنرپیشگان با شخصیت هایی نفرتانگیز به تصویر کشیدهاست. کیت بکینسیل، بازیگر اصلی فیلم، شخصیتی خودشیفته دارد و در طول فیلم بدون اینکه ذرهای آرایشش خراب شود، بالا و پایین میپرد. این فیلم از استیلمن، خندهدار، پر از آهنگ ها رقصدار دهه 70 و سکانس پایانی زیبایی است که قلب هر بینندهای حتی بی تفاوت ترین آنها را مجذوب خود میکند و برآن اثر میگذارد. درواقع میتوان گفت فیلم “آخرین روزهای دیسکو” گوهری کم نظیر برای بالابردن روحیه و افزایش حال خوب است که کمتر به آن توجه شده!
18. Rushmore راشمور
بازیگران: جیسن شوارتزمن، بیل موری، الیویا ویلیامز
با وجود قرارگرفتن در عصر رنسانس سینمایی، وس اندرسون با تکنیک هایی مدرن، آثاری نظیر Moonrise Kingdom “قلمرو طلوع ماه” و Grand Budapest Hotel “هتل بزرگ بوداپست” را با بینشی مثبت در سال های اولیه حرفه کاریاش خلق کرده است و جدا از Bottle Rocket “موشک شیشهای”، به سادگی میتوان گفت فیلم “راشمور” بهترین ساخته وی در میان تلاش های ابتدایی اوست.
این فیلم در مورد یک دانشآموز عجیب و غریب دبیرستانی به نام مکس فیشر با بازی جیسن شوارتزمن است که نمراتش در حد انتظار نیست و عشق و علاقهی وافری نسبت به رزماری کراس، معلم اروپایی خود که تقریباً سنش دو برابر اوست، با بازی الیویا ویلیامز پیدا میکند و جدا از این ها با یک مرد تاجر ثروتمند محلی با بازی بیل موری دوست میشود و به طور کلی داستان بلوغ خندهداری را روایت میکنند.
داستان از جایی پیچیده میشود که یک مثلث عشقی بوجود میآید و راشمور هم از کنار آمدن با ابعاد تاریک تجربه های انسانی ابایی ندارد و با تمام این ها، سکانس پایانی این فیلم یکی از زیباترین سکانس های چند دهه اخیر دنیای سینما است و باید گفت گاهی اوقات ریختن چند قطره اشک از روی خوشحالی بهتر و اثر بخش تر از خندیدن است.
دردر سال ۲۰۱۶ دردنیای سینما یکی از بهترین فیلمها با حس و حال خوب به مردم اعطا شد: فیلم “خیابان آواز” فیلم موزیکال تداعی کننده دهه 80، سهگانه جان کارنی را بعد از فیلم هایOnce “یکبار” و Begin Again “دوباره شروع کن” را درباره نجات از طریق موسیقی را کامل میکند و با آن به قلمروی آشنا خود بازمیگردد. این داستان حول پسر ایرلندی روایت میشود که برای اینکه دختر مورد علاقهاش را تحت تاثیر قرار دهد، شروع به ایجاد یک گروه موسیقی میکند.
در هنگام ساختن موسیقی های اورجینال خود به کاورکردن و اقتباس از آهنگ های مرسوم و محبوب آن دوره که به آهنگ های گروه duran duran وگروه the cure تشابه دارند، میپردازند. به طور کلی، چارچوب داستان درمورد عشق جوانی و شناخت خود واقعی با درنظرگرفتن واقعیت های زندگی است. به تعبیری دیگر داستانی را روایت میکند که با کمال خوشبینی، واقعیت را نادیده نمیگیرد و درباره خوشحال بودن در اوج غمگین بودن سخن میگوید که ممکن است ترکیب سختی به نظر بیاید اما به طور یقین نکته¬ای قابل ملاحظه در این مقطع زمانی و عصر حاضر است. موسیقی های به کار رفته در فیلم و تمام اجرا ها فوقالعاده هستند و پایان فیلم آنقدر زیبا و قدرتمند است که لبخند را به لبان بیننده میآورد.
16. Zootopia زوتوپیا
صداپیشگان: جنیفر گودوین، جیسن بیتمن
کسی فکرش را هم نمیکرد که یک فیلم انیمیشنی از کمپانی دیزنی یکی از بهترین فیلم های اجتماعی سال 2016 شود. “زوتوپیا” به طرز شگفتانگیزی تاریخچه تبعیض نژادی و تعصبات بی جا را شرح میدهد. فیلم داستان خرگوش جوانی به نام جودی هاپز را روایت میکند که هیچ آرزویی جز پلیس شدن در دنیایی که پر از حیوانات مختلف است، ندارد و با وجود اینکه شکارچیان کنار طعمه ها زندگی و فعالیت میکنند هنوز هم تعصبات گذشته تا حدی پابرجا است.
“زوتوپیا” نشان میهد گاهی اوقات مشکلات اصلی و اشتباهات، تقصیر افرادی است که خود را کاملا معصوم و عاری از هر خطایی می-دانند. جدا از زیبایی، بامزه و بسیار سرگرم کننده بودن، این فیلم حاوی پیام های متعدد و قابل تاملی برای دنیایی که در آن زندگی میکنیم است.
15. Shakespeare in Love شکسپیر عاشق
بازیگران: گوئینت پالترو، جوزف فینز، جفری راش، بن افلک
درحالی که فیلم “شکسپیر عاشق” به این موضوع بدنام است که همه را در بردن جایزه اسکار بهترین فیلم در رقابت با Private Ryan Saving”نجات سرباز رایان” شگفت زده کرده بود اما باید گفت این فیلم همچنان ویژگی ها و حس و حال خوبی دارد که به واسطه آنها واقعا میتوان فیلم را دوست داشت. این فیلم چارچوب، داستان و عوامل دلپذیر و فوقالعادهای دارد و برداشتی کمدی رمانتیک از ماجرای خلق مشهورترین نمایشنامه ویلیام شکسپیر را با درونمایهای گرم و دلنشین که داستان عاشقانه بین شکسپیر و دختر یک تاجر ثروتمند را با نقشآفرینی جذاب و کاریزماتیک و در عین حال خندهدار بن افلک را نشان میدهد، روایت میکند.
14. Harry Potter and the Sorcerer’s Stone هری پاتر و سنگ جادو
بازیگران: دنیل ردکلیف، اما واتسون، رابرت گرینت، آلن ریکمن
شاید فیلم “هری پاتر و سنگ جادو” بهترین فیلم از سری هری پاتر نباشد اما به نوبه خود و از جهات زیادی، اثربخش و امیدوارکنندهترین آنها است. اولین قسمت از این فرنچایز، بینندگان را با دنیای جادوگری به عنوان راه فراری از مشغله های روزمره آشنا میکند و ماجراجویی هری پاتر از یک بچه یتیم توسری خور بودن گرفته تا تبدیل شدن به جادوگری با قدرت ها ابرانسانی چیزی است که مخاطب میتواند کاملا با آن ارتباط برقرار کند. مجموعه هری پاتر بیان کننده غلبه عشق بر نفرت، پیروزی خوبی در مقابل بدی و قدرت دوستی است. داستانی امیدوارکننده، لذتبخشی که هرچه پیشروی میکند تاریک تر میشود اما “سنگ جادو” معرفی روشن و خوشایندی برای شروع داستان هری پاتر است.
13. Ocean’s Eleven یازده یار اوشن
بازیگران: جورج کلونی، برد پیت، جولیا رابرتز، مت دیمن
اگر به دنبال فیلمی میگردید که حواستان را به طور کامل از تمام چیزهای دیگر پرت کند، فیلم “یازده یار اوشن” بهترین گزینه برای شماست. این فیلم پرستاره اثر استیون سودربرگ، اولین قسمت از سهگانه سرگرمکننده “اوشن” است که داستان سرقتی جذاب و گیرا را روایت میکند و بدون اینکه حوصله مخاطب را سر ببرد او را تا سکانس پایانی سرجایش میخکوب میکند. حتی زمانی که پایان داستان را فهمیدهاید، این فیلم به لطف کمدی های دقیق و به موقع و همچنین بازیگران حرفهای خود، باز برای بیننده جذاب خواهد بود. لاس وگاسی که سودربرگ در این فیلم به تصویر میکشد نیز بینظیر است.
وقتی درمورد تماشا فیلمهایی برای بهتر کردن حالمان صحبت میکنیم، دیدن فیلم های پراحساس اصلا اشکالی ندارد. “در واقع عشق” فیلمی بسیار احساساتبرانگیز است که همین نکته باعث جذابیت آن شده و نمیتوان آن را در این لیست نیاورد. این فیلم کمدی رمانتیک با تم کریسمسی و ترکیب گیرا خود این اطمینان را به شما میدهد که در انتهای فیلم از درون حالتان را خوب کند. –
هیچ انکاری درمورد پیام مثبت فیلم “ماتیلدا” وجود ندارد. این فیلم اثر دنی دویتو درواقع اقتباسی از داستان کلاسیک کودکانه نوشته نویسنده نروژی رولد دال است که به تجلیل مهربانی وخلاقیت میپردازد. شخصیتهای مثبت این فیلم اسامی بامزهای مثل خانم هانی و یا لوندر دارند و این درحالی است که شخصیت ها بد داستان اسم های عجیب و نامتوازنی مثل ورموود و ترانچبول دارند. سادگی “ماتیلدا” و صریح بودن آن بیش از هرچیز دیگری حس و حال خوب را به بیننده منتقل میکند و در طول روایت داستان فوقالعاده خود با خلوص کامل به بزرگداشت انسانیت میپردازد و مخاطبان را به کشف ویژگی های جادویی درونی خودشان دعوت میکند و به همه نشان میدهد که قدرت مهربانی همیشه بر بدی پیروز میشود.
این فیلم شاید مدرنترین و در عین حال کلاسیکترین انیمیشن دیزنی باشد اما علاوه بر آن یکی از پیشروترین کارهای این استودیو نیز محسوب می¬شود. قطعا در یکسری لحظات، این فیلم به حال و هوای قابل پیشبینی پرنسسی خود سوق پیدا میکند اما با هر قدمی که به سمت عقب برمیدارد، فروزن دو قدم به سمت جلو پیشروی میکند.
داستان حول 2 خواهر از خانواده سلطنتی روایت میشود که به دلیل اتفاقاتی که به قدرت جادویی خواهر بزرگتر مرتبط است، رابطهشان از زمان کودکی خدشهدار میشود و هرچه بزرگتر میشوند از هم دورتر میشوند. این قدرت جادویی و ناتوانی السا در کنترل آن باعث میشود تمام شهر تا ابد یخ بزند.
درحالی که عشق حقیقی نقش مهمی در از بین بردن طلسم در این فیلم مدرن ایفا میکند اما دلیل از بین رفتن آن چیزی دور از انتظار است. اگر داستان بینظیر فروزن حال شما را بهتر نمیکند، این اطمینان را میدهم که موسیقی زیبای آن، این کار را انجام خواهد داد!
قدرت ماندگار فیلم “جادوگر شهر از” یک معجزه است، نه فقط به خاطر اتفاقات ناگواری که یکی پس از دیگری سر تولید آن میافتاد بلکه به دلیل اینکه این فیلم تخیلی-موزیکالی ساخته شده در سال 1939 بعد از گذشت 8 دهه هنوز هم جادویی و شگفت انگیز است. ویژگی های منحصر به فرد این فیلم باعث شده تا بیننده کاملا خود را در دنیا جادوگری شهر از ببیند و در آن غرق شود. علاوه بر آن موسیقیهای این فیلم تا به امروز به همان اندازه جذاب و گیرا باقی ماندهاند!
مثل شخصیت بادی الف باشید. هیچ چیزی نمیتواند بادی الف را ناراحت کند. بدون شک شخصیت الف یکی از خندهدار ترین شخصیت هایی است که ویل فرل تاکنون خلق کرده است. الف تجسم و مظهری از کریسمس است که ویژگی هایی نظیر سخاوت، شادی فراوان، حسن نیت نسبت به مردم و البته قند در یک لباس سبز و زرد رنگ بزرگی پوشیده شدهاند. هیچ چیزی کوچکی حتی الف واقعی نبودن بادی نمیتواند او را از رویای کمک کردن به بابا نوئل بازدارد. جان فاورو استاد ساخت فیلم هایی است که مردم را راضی و خشنود نگه میدارند و فیلم “الف” بی شک یکی از سرگرم کنندهترین و شادترین اثر اوست. پیام اصلی این فیلم این است که فرقی نمیکند چه کسی هستی و از کجا آمدهاید، چیزی که به آن باور دارید و کاری که انجام میدهید تعیین کننده شخصیت واقعی شماست.
اگر در حال حاضر دنیا فقط به یک پیام نیاز داشته باشد آن این است که برای احترام گذاشتن به سبک های متفاوت زندگی کافیست به انسانیت شخصی که به آن شکل زندگی میکند احترام بگذاریم. جدا از تمام سیاست ها و منشهای رفتاری متفاوت، ما انسان هستیم. این چیزی است که “قفس پرنده” به آن پرداخته است. این فیلم کمدی درخشان داستان زوجی در فلوریدا را بیان میکند که با اکراه راضی میشوند وانمود کنند خانواده معمولی هستند تا پسرشان بتواند با دختر مورد علاقهاش ازدواج کند. آرماند سرپرستی یک کلاب شبانه را به عهده دارد که آلبرت در آن برنامه اجرا میکند و آنها به صورت اتفاقی با پدرزن آینده پسرشان که یک سناتور محافظهکار و بنیانگذار کمیته نظم اخلاقی است، روبهرو میشوند که نتیجه آن یک هرج و مرج کمدی با طراحی استادانه، هویت هایی که به اشتباه گرفته میشوند و تئاتری پر جنب و جوش است. بازی فوقالعاده و خندهدار رابین ویلیامز و بقیه هنرپیشگان شما را از خنده روده بر میکند.
6. Bring it on بیارش وسط
بازیگران:کریستن دانست، الیزا دوشکو، جسی بردفورد
اگر این فیلم تنها شامل کابوس تشویقچیان (چیرلیدرها) مثل خونریزی بینی و یا آبرو ریزی جلو تمام مدرسه میشد، قطعا به جایی نمیرسید ولی نباید جنب و جوش و شوق این فیلم را دست کم بگیرید. این فیلم همچنین کسانی را که دیگران را به خاطر جنسیتشان مسخره میکنند را زیر سوال میبرد.
تورانس با بازی کریستن دانست مقام کاپیتان تشویقچیان را به دست میآورد و از فهمیدن این موضوع که قهرمان قبلی تیم تشویقچیان از یک تیم دیگر که میدانست به دلیل مشکلات مالی نمیتوانند به مسابقات ملی راه پیدا کنند، حرکاتشان را سال ها دزدیده است بسیار شوکه میشود و همانطور که سیاهپوستان هم به اندازه سفیدپوستان از این حق برخوردارند، تصمیم میگیرد رقصی را تمرین و اجرا کنند که بتوانند به آن افتخار کنند و همچنین با تیم ایست کامپتن کلاورز رقابت کنند.
5. Dick دیک
بازیگران: کریستین دانست، میشل ویلیامز، بروس مککولوچ، دن هدایا
رسواییهای سیاسی به طور معمول توسط افرادی سودجو به صورت دراماتیک لو میروند. فیلمساز اندرو فلمینگ ( کارگردان The Craft “حیله گر”) سناریویی پیرامون واقعه واترگیت به ما ارائه میدهد. چه میشد اگر وودوارد با بازی ویل فرل و برنستین با بازی بروس مککولوچ به جای آن که به رموز یک سیاستمدار ناامید پی ببرند، درگیر دو دخترجوان وطنپرست (کریستن دانست و میشل ویلیامز) می¬شدند؟ در زمانی که بازی سیاست در تمام جهان مخالف چیزی است که در زندگیمان میبینیم، فیلم “دیک” میتواند اوضاع را بهبود بخشد. در این فیلم ما شاهد به پایین کشیدن خندهدار قهرمانان رسانهای هستیم و اینکه چگونه مقامات منتخب تصور میکنند میتوانند به راحتی ما را از واقعیت منحرف کنند.
همه ما میدانیم که فیلم “دیک” فارغ از نحوه ارائه، پایان خوبی دارد که باعث میشود خندهدار و سرگرم کنندهتر شود و در نتیجه میتوان به راحتی از آن لذت برد. این فیلم به ما نمیخندد بلکه با ما میخندد و مسکنی است که همه ما در هنگام غصه خوردن به آن نیاز داریم.
فیلم “طراحی زندگی” داستان سه آمریکایی را که در شهر زیبا پاریس زندگی میکنند را روایت میکند. شخصیت آزادیگرانه گیلدا با بازی میریم هاپکینز نمیتواند بین دو مردی که عاشقش هستند یکی را انتخاب کند. یکی از آنها تام با بازی فردریک مارس یک نمایشنویس و دیگری جرج با بازی گری کوپر یک نقاش است و سپس آن سه تصمیم میگیرند با هم زندگی کنند و چون این موضوع باعث حسادت و عصبانیت مردها میشود، گیلدا تصمیم میگیرد رابطه خود را با آنها قطع کند و با مردی از طبقه اجتماعی بالا با بازی ادوارد هورتون قرار بگذارد.
این فیلم بسیار خندهدار و پر از دیالوگ های جالب است و آرزوهای هاپکینز از ایدههای آزادیگرانهش نشات میگیرند. کسانی که تصور میکنند با وجود ترامپ به عنوان صاحب قدرت نمیتوانند آن طور که میخواهند آزاد زندگی کنند، باید این فیلم را ببینند و بدانند که هرچیزی ممکن است. هالیوود در نهایت کد تولید را پاره کرد تا هنرمندانی مثل لوبیچ و تمام مردمان مثل او شور و اشتیاق زندگی را رو به جلو سوق دهند.
3. Amelie سرنوشت شگفتانگیز آمیلی پولن
بازیگران: آدری توتو، متیو کاسوویتس
جادوی “آمیلی” این پیام را به ما میدهد که شخصیت ما نه با چیزهایی که میخریم و نه با چیزهایی که مصرف میکنیم بلکه با کارهایی که انجام میدهیم تعیین میشود. ویژگی های اخلاقی ما انسانیت ما را میسازند و فیلم ژان پیر ژونه چیزی فراتر از یک داستان عاشقانه ساده است. در این فیلم آمیلی پولن قصد دارد تا به افراد دلشکسته کمک کند و در این حین خوشحالی خودش را نادیده میگیرد. از لنز ژونه، ما تصویر فوقالعادهای از پاریس و شخصیت های منحصر به فرد آن میبینیم و حتی اگر از داستان جادویی آملی و زیبایی ها دیداری آن لذت نبردید، به احتمال زیاد تحت تاثیر قطعه موسیقی فراموشنشدنی یان تیرسن قرار خواهید گرفت.
2. Cloud with a Chance of Meatballs ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی
صداپیشه گان: بیل هدر، آنا فریس، جیمز کن
حتی اگر مونتاژ آهنگ “آفتاب و آبنبات” در این فیلم وجود نداشت، انیمیشن ” ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی” هنوز هم لبخند بزرگی به چهره شما مینشاند. این فیلم تمام هرج و مرج کارها فیل لرد و کریستوفر میلر را دارد اما در عین حال فضای دلانگیزی در کنار بارش غذا از آسمان برای مخاطبان ایجاد میکند. این فیلم رابطه زیبا پدر و پسری و یک داستان زیبا عاشقانه را نشان میدهد و علاوه بر اینها یک میمون سخنگو قلب یک خرس پاستیلی را بیرون میکشد. یک فیلم پر از خوراکیهای خوشمزه، دیگر چه میخواهید؟
1. Set it Up تنظیمش کن
بازیگران: زویی دویچ، گلن پاول، لوسی لیو
اگر به دنبال یک فیلم جذاب کمدی-رمانتیک میگردید و در عین حال نمیخواهید فیلمهای دهههای گذشته را برای هزارمین بار نگاه کنید، به شما پیشنهاد میدهم یک شانسی به فیلم زیبای Set it Up “تنظیمش کن” از کلیر اسکنلن بدهید. داستان درمورد دو دستیار پر کار با بازی زویی دویچ و گلن پاول است که نقشه ای طراحی میکنند تا رئیسانشان را به یکدیگر نزدیک کرده و از فضای بدست آمده به نفع خودشان استفاده کنند اما خودشان کم کم عاشق همدیگر میشوند. کمدی-رمانتیک بودن این فیلم کاملا مشخص و واضح است اما اجرا و ترکیب آن و همچنین هنرپیشگی خارقالعاده دوچ و پاول به قدری حرفهای و خوب است که از تماشای آن لذت خواهید برد.
روابط عمومی فیلم سینمایی قهرمان به کارگردانی اصغر فرهادی در باب حاشیههای مطرح شده برای این فیلم، توضیحاتی داده است.
مدتی پیش بود که اعلام شد اصغر فرهادی قصد ساخت فیلم تازهای با نام «قهرمان» را دارد.
در همان زمان نیز اعلام شد این فیلم سینمایی در ایران جلوی دوربین خواهد رفت. همچنین اعلام شد که این فیلم ایرانی در شهر شیراز جلوی دوربین خواهد رفت.
تهیه فیلم سینمایی «قهرمان» بر عهده الکساندر مالهگی و اصغر فرهادی خواهد بود. در همان زمان نیز شنیده شد که اصغر فرهادی در فیلم تازه خود با بازیگرانی تازه، یعنی هنرپیشههایی که تاکنون با وی کار نکردهاند، همکاری خواهد کرد.
پس از انتشار اخبار ابتدایی در باب فیلم سینمایی «قهرمان»، شایعههایی درباره این فیلم سینمایی مطرح شد. شایعاتی درباره اینکه نوید محمدزاده قرار است در تازهترین ساخته اصغر فرهادی جلوی دوربین برود.
بنابر جدیدترین اخبار سینمای ایران؛ روابط عمومی فیلم سینمایی «قهرمان» اخیرا اطلاعاتی در باب وضعیت تولید جدیدترین ساخته اصغر فرهادی منتشر کرده است.
بنابر اعلام ثمین مهاجرانی، پروسه پیش تولید فیلم سینمایی «قهرمان» در سال ۱۳۹۹ آغاز خواهد شد. فهرست عوامل و بازیگران «قهرمان» نیز در سال آینده انتخاب و معرفی خواهند شد.
مهاجرانی به این ترتیب اخبار مطرح شده در باب بازیگران فیلم «قهرمان» را رد کرد.
اصغر فرهادی سابقه ساخت فیلمهای «شهر زیبا»، «چهارشنبه سوری»، «جدایی نادر از سیمین»، «درباره الی»، «فروشنده»، «همه میدانند» و «گذشته» را دارد. اصغر فرهادی با فیلمهای «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شده است.